Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stickboy
U
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bee-keeper
U
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keepers
U
متصدی نگهداری از زنبور عسل
sacrist
U
متصدی نگهداری فروف مقدسه کلیسا
necrologist
U
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
air dispatcher
U
متصدی بارریزی هوایی متصدی پرتاب بار از هواپیما
to draw cuts
U
بوسیله چوبهای کوتاه وبلندقرعه کشیدن
long iron
U
چوبهای شماره 1 و 2 و 3برای ضربههای طولانی
parquetry
U
منبت کاری فرش کف اطاق با چوبهای مختلف
short iron
U
چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
corrective maintenance
U
نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
outrigger
U
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
maintenance
U
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
sixes
U
تیم هاکی
six
U
تیم هاکی
ice hockey
U
هاکی روی یخ
sextets
U
تیم هاکی
sextet
U
تیم هاکی
field hockey
U
زمین هاکی
iceman
U
هاکی باز
skates
U
هاکی روی یخ
skated
U
هاکی روی یخ
skate
U
هاکی روی یخ
banana blade
U
چوب هاکی
blue line
U
خط دفاعی هاکی
hockey
U
هاکی روی یخ
bandi
U
نوعی هاکی روی یخ
hurler
U
بازیگر هاکی ایرلندی
stick
U
چوب بازی هاکی
shinney
U
چوب بازی هاکی
field hokey
U
هاکی روی چمن
stanzas
U
بخشی ازبازی هاکی
stanza
U
بخشی ازبازی هاکی
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
speed a way
U
نوعی بازی شبیه هاکی
endboards
U
دیوارههای اخر زمین هاکی
avco cup
U
جام جهانی انجمن هاکی
elevens
U
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
floor hockey
U
هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
stickhandler
U
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
eleven
U
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
fielding
U
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
spears
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
spearing
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
shinny
U
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
hurling
U
نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
spear
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
stickside
U
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
speared
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
street hockey
U
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
end zone
U
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
broomball
U
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
assist
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisting
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisted
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
slap shot
U
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
assists
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
quartermasters
U
متصدی
users
U
متصدی ها
operators
U
متصدی ها
user
U
متصدی
quartermaster
U
متصدی
operator
U
متصدی
vacant
U
بی متصدی
in charge
U
متصدی
incumbent
U
متصدی
incumbents
U
متصدی
operators
U
متصدی
clerk
U
متصدی
responsible
U
متصدی
operator
U
متصدی
runner
U
متصدی
runners
U
متصدی
warden
U
متصدی
clerks
U
متصدی
operators
U
متصدی ماشین
cataloguer
U
متصدی کاتالوگ
chartulary
U
متصدی بایگانی
auctioneer
U
متصدی مزایده
infirmarian
U
متصدی بیمارستان
litter bearer
U
متصدی برانکارد
operator console
U
پیشانه متصدی
operator command
U
فرمان متصدی
ruling
U
رایج متصدی
rulings
U
رایج متصدی
freshwater king
U
متصدی اب شیرین کن
groundskeeper
U
متصدی زمین
radar man
U
متصدی رادار
radar operator
U
متصدی رادار
radarman
U
متصدی رادار
auctioneer
U
متصدی حراج
auctioneers
U
متصدی مزایده
auctioneers
U
متصدی حراج
machine operator
U
متصدی ماشین
unattended
U
بدون متصدی
radioman
U
متصدی بی سیم
radio operator
U
متصدی بی سیم
harbour master
U
متصدی بندر
turf accountants
U
متصدی شرطبندی
time keeper
U
متصدی اوقات
ammunition handler
U
متصدی مهمات
adman
U
متصدی اعلانات
officer
U
مامور متصدی
officers
U
مامور متصدی
winch driver
U
متصدی دوار
yard man
U
متصدی محوطه
salespeople
U
متصدی فروش
salesperson
U
متصدی فروش
suppliers
U
متصدی ملزومات
salespersons
U
متصدی فروش
receptionist
U
متصدی پذیرش
supplier
U
متصدی ملزومات
acting
U
کفیل متصدی
curators
U
نگهبان متصدی
curator
U
نگهبان متصدی
fitter
U
متصدی نصب
operators
U
متصدی دستگاه
operator
U
متصدی ماشین
receivers
U
متصدی دریافت
signal man
U
متصدی علائم
signalman
U
متصدی علائم
cataloger
U
متصدی کاتالوگ
operator
U
متصدی دستگاه
receiver
U
متصدی دریافت
fitters
U
متصدی نصب
faces
U
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
face
U
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
turf accountant
متصدی شرط بندی
keypunch operator
U
متصدی منگنه زنی
liftman
U
اسانسورچی متصدی اسانسور
titular
U
متصدی دارای عنوانی
common carrier
U
متصدی حمل ونقل
boiler maker
U
متصدی دیگ بخار
hold captain
U
متصدی انبار کشتی
heater
U
متصدی گرم کردن
biddy
U
متصدی نظافت خانه
heaters
U
متصدی گرم کردن
forwarding agent
U
متصدی حمل ونقل
fish warden
U
متصدی امور شیلات
officer
U
متصدی ضابط عدلیه
church warden
U
متصدی دارایی کلیسا
officers
U
متصدی ضابط عدلیه
forwarder
U
متصدی حمل و نقل
liquidator
U
متصدی امورتصفیه شرکت
liquidators
U
متصدی امورتصفیه شرکت
contracting officer
U
افسر متصدی پیمان
ammunition handler
U
متصدی جابجایی مهمات
army postal clerk
U
متصدی پست ارتشی
data entry operator
U
متصدی داده دهی
pressmen
U
متصدی ماشین چاپ
word processing operator
U
متصدی پردازش کلمه
oilking
U
متصدی سوخت و اب کشتی
orchardist
U
متصدی باغ میوه
orchardman
U
متصدی باغ میوه
watertender
U
متصدی مخازن اب ناو
peripheral equipment operator
U
متصدی تجهیزات جانبی
plate layer
U
متصدی تعمیر خط اهن
wagoner
U
متصدی حمل ونقل
prothonotary
U
متصدی امضاء احکام
time keeper
U
متصدی اوقات کار
teletypist
U
متصدی دوره نگاره
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
stoker
U
متصدی سوخت کوره
pressman
U
متصدی ماشین چاپ
stevedore
U
متصدی بارگیری و تخلیه
prontonotary
U
متصدی امضاء احکام
mess treasurer
U
متصدی صندوق باشگاه
my p
U
متصدی پیش ازمن
carrier
U
متصدی حمل و نقل
carriers
U
متصدی حمل و نقل
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
stevedores
U
متصدی بارگیری و تخلیه
billposter
U
متصدی نصب اعلانات بدیوارهاوغیره
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
machinist
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
pointers
U
متصدی کنترل درجه توپ
machinists
U
ماشینیست متصدی دستگاه تراش
pointer
U
متصدی کنترل درجه توپ
throttleman
U
متصدی دستگیره سرعت ناو
checkman
U
متصدی کنترل اب دیگ بخار
to put in possession
U
مالکیت دادن متصدی کردن
account executive
U
متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
vigorish
U
سود متصدی شرط بندی
weeder
U
متصدی چیدن علف هرزه
time keeper
U
متصدی ثبت اوقات کار
pantler
U
متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
stevedores
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedore
U
متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
forwarder's receipt
U
رسید متصدی حمل و نقل
signal box
U
توقف گاه متصدی علائم
signal boxes
U
توقف گاه متصدی علائم
firemen
U
متصدی اتش خانه موتور
fireman
U
متصدی اتش خانه موتور
stevedore
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
gamekeepers
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
gamekeeper
U
متصدی جانوران شکاری قرقچی
stevedores
U
متصدی بارگیری و حمل و نقل
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com