Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monetary base
U
مبنای پولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
datum point
U
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
datum
U
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
european monetary agreement
U
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin
U
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
hexadecimal
U
مبنای 61
ternary
U
در مبنای سه
binary number system
U
سیستم مبنای دو
unit of issue
U
مبنای توزیع
ration basis
U
مبنای جیره
sentience
U
مبنای حس وحساسیت
fire base
U
مبنای اتش
base of fire
U
مبنای اتش
ternary
U
سه مبنایی در مبنای سه
refrence
U
مبنای مقایسه
mobilization base
U
مبنای بسیج
tax base
U
مبنای مالیاتی
rationale
U
مبنای کار
troop basis
U
مبنای یکان
number base
U
مبنای عددی
force basis
U
مبنای یکان
data base
U
مبنای اطلاعات
fuselage refrence line
U
خط مبنای بدنه
basic of issue
U
مبنای توزیع
computer based
U
بر مبنای کامپیوتر
fixed radix
U
با مبنای ثابت
datum line
U
خط مبنای سنجش
on trust
U
بر مبنای اعتبار
base reserves
U
اماد مبنای ذخیره
datum sweeping mark
U
علامت مبنای روبش
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
software base
U
مبنای نرم افزار
meteorological datum plane
U
ایستگاه مبنای هواسنجی
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
fire support base
U
مبنای پشتیبانی اتش
chart datum
U
مبنای عمق نقشه
force basis
U
یکانهای مبنای هر قسمت
datum plane
U
سطح مبنای ارتفاع
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
basic tactical unit
U
یکان مبنای تاکتیکی
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
hydrographic datum
U
سطح مبنای اب نگاری
troop basis
U
مبنای واگذاری یکان
wartime load
U
بار مبنای ناو
datum plane
U
سطح مبنای اب دریا
impecuniosity
U
بی پولی
impecuniousity
U
بی پولی
mercenaly
U
پولی
venal
U
پولی
pocket
U
پولی
moneyed
U
پولی
pockets
U
پولی
pecuniary
U
پولی
monetary
U
پولی
moneyary
U
پولی
keypad
U
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
plane of fire
U
سطح مبنای مسیر تیراندازی
line of site
U
خط تراز یا مبنای افق توپ
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
hydrographic datum
U
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
reference number
U
اعداد مبنای نشانه روی
b
U
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
peak load pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
altitude datum
U
سطح مبنای ارتفاع سنجی
basic load
U
بار مبنای مهمات یا وسایل
money matters
U
امور پولی
monetary value
U
ارزش پولی
monetary base
U
پایه پولی
monetary unit
U
واحد پولی
monetary targets
U
اهداف پولی
monetary system
U
سیستم پولی
money capital
U
سرمایه پولی
money illusion
U
توهم پولی
money illusion
U
خطای پولی
money wage
U
مزد پولی
monetary authorities
U
مقامات پولی
pay patient
U
مریض پولی
financial property
U
داراییهای پولی
financial property
U
اموال پولی
financial inventory
U
ذخایر پولی
money income
U
درامد پولی
monetary sector
U
بخش پولی
monetary school
U
مکتب پولی
monetary deflation
U
انقباض پولی
monetary deflation
U
محدودیت پولی
loose pulley
U
پولی هرزگرد
monetary assets
U
دارائیهای پولی
monetary economy
U
اقتصاد پولی
monetary control
U
نظارت پولی
monetary control
U
کنترل پولی
monetary expansion
U
توسعه پولی
monetary inflation
U
تورم پولی
monetary instruments
U
ابزارهای پولی
monetary reserves
U
ذخائر پولی
monetary restriction
U
محدودیت پولی
monetary incentive
U
مشوق پولی
pecuniary liability
U
ضمانت پولی
grooved pulley
U
پولی شیاردار
monetary convention
U
اتحاد پولی
unit of currency
U
واحد پولی
money order
U
حواله پولی
money orders
U
حواله پولی
monetary policy
U
سیاست پولی
dealing for money
U
معاملات پولی
polyethylene
U
پولی اتیلن
tight money
U
کنترل پولی
polywag
U
پولی واگ
polymyxin
U
پولی میکسین
real
U
غیر پولی
reconvert
U
پولی را مجدداتسعیرکردن
backing
U
پشتوانه پولی
time preference theory of interest
U
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
ambulance basic relay post
U
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
denary notation
U
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
pay grade
U
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
tight money
U
سیاست پولی انقباضی
finance
U
تامین هزینه پولی
financed
U
تامین هزینه پولی
financing
U
تامین هزینه پولی
tools of monetary policy
U
ابزار سیاست پولی
free capital
U
سرمایه گذار پولی
strategic concentration by rail
U
سیستم پولی فلزی
deflation
U
انقباض پولی رکود
nonmonetarists
U
اقتصاددانان غیر پولی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
national money income
U
درامد ملی پولی
money rate of interest
U
نرخ بهره پولی
money well spent
<idiom>
U
پولی که هدر نرفته
feel the pinch
<idiom>
U
دچار بی پولی شدن
not for the world
<idiom>
U
دراعضای هیچ پولی
nonmonetary sector
U
بخش غیر پولی
price
U
ارزش پولی کالا
prices
U
ارزش پولی کالا
down and out
<idiom>
U
هیچ پولی نداشتند
nonmonetary assets
U
دارائیهای غیر پولی
i owe some money to you
U
یک پولی به شما بدهکارم
gold currency system
U
نظام پولی طلا
gold standard
U
نظام پولی طلا
i am pushed for money
U
ازبی پولی درفشار
rate of money wage
U
نرخ مزد پولی
contractionary monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
hyperdeflation
U
انقباض پولی شدید
restrictive monetary policy
U
سیاست پولی انقباضی
european monetary system
U
سیستم پولی اروپایی
he is pressed for money
U
از بی پولی در مضیقه است
pure monetary policy
U
سیاست پولی خالص
bimetallic standard
U
پایه پولی دو فلزی
pecuniary externalities
U
پی امدهای خارجی پولی
expansionary monetary policy
U
سیاست پولی انبساطی
bimetallism
U
نظام پولی دو فلزی
european monetary fund
U
صندوق پولی اروپا
it was a
U
خوب پولی بود
finances
U
تامین هزینه پولی
impecuniously
U
از روی بی پولی یا افلاس
poly vinil chloride
U
کلرور پولی وینیل
dollar area
U
منطقه پولی دلار
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
gyro plane
U
سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
prosyllogism
U
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
hex
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
an unprincipled conduct
U
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
underconsumption theory of
U
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
opportunism
U
بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
hexadecimal notation
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
parametric estimate
U
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
marginal productivity theory of
U
نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
rectification
U
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
poundage
U
مقدار پولی برحسب لیره
i have no money about me
U
با خود هیچ پولی ندارم
international monetary reserves
U
ذخائر پولی بین المللی
Monetary systems.
U
سیستم های پولی ( مالی )
Money entrusted to my care .
U
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
easy money
U
پولی که براحتی بدست اید
polyester
U
الیاف یاپارچه پولی استر
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
hexadecimal notation
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hex
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
burn a hole in one's pocket
<idiom>
U
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
the proceeds of the sale
U
پولی که از محل فروش بدست می اید
To put some money aside .
U
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
monetrarist keynesian debate
U
بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com