Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
award
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
juries
U
هیئت داوران
jury
U
هیئت داوران
differential leveling
U
تعیین اختلاف تراز نقاط
air transport allocations board
U
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
boxman
U
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
warble
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbles
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbling
U
وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board
U
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms
U
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
concentration cell corrosion
U
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
judicature
U
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
me seems
U
مینماید
methinks
U
چنین مینماید
he seems to be tired
U
خسته مینماید
he looks brave
U
او دلیر مینماید
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
referee's dressing room
U
رختکن داوران
jury
U
هیات داوران
juries
U
هیات داوران
lord chancellor
U
رئیس کل داوران
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
to subscribe to a charity
U
تعهدپرداخت مبلغی ...
marshals
U
داوران کنار مسیر
marshaled
U
داوران کنار مسیر
hant
U
شور داوران کاراته
marshal
U
داوران کنار مسیر
marshalled
U
داوران کنار مسیر
clerk of the course
U
منشی گروه داوران
marshaling
U
داوران کنار مسیر
split decision
U
رای اکثریت داوران
free air anomaly
U
اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
charge a sum to
U
مبلغی را به حساب .....گذاشتن
to fine down
U
بادادن مبلغی ازاجاره
defferential assets
U
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
abstains
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstaining
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstain
U
خودداری داوران ازدادن رای
matmen
U
مجموع کشتی گیران و داوران
abstained
U
خودداری داوران ازدادن رای
bulk carrier
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
bulk carriers
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
to borrow an amount
U
مبلغی را قرض گرفتن
[اقتصاد]
credit a sum to someone
U
مبلغی را به حساب بستانکارکسی گذاشتن
homologate
U
تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
committee boat
U
قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
rhadamanthus
U
نام یکی از داوران جهان پایین
the judges were influenced by
U
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
factoring agent
U
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
discount house
U
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
to run to a quantity
[to run into a sum]
U
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
To incur some heavy expenses.
U
مبلغی غلتیدن (متحمل یا متضرر شدن )
credit someone with a sum
U
مبلغی را به بستانکار حساب کسی گذاشتن
to p for a sum in the budget
U
مبلغی را بودجه پیش بینی کردن
constant speed unit
U
گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
liquid consonants
U
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
losing game
U
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
portal to portal
U
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
premiums
U
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium
U
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
homologate
U
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
photochemistry
U
رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
acanthosisnigricans
U
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
power function
U
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
debt limit
U
حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
postal match
U
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
fellow traveler
U
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
face value
U
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
starting fee
U
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
licenses
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
U
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
cover charges
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charge
U
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
difference in northing
U
اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
the story is probale
U
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
subscribers
U
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber
U
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
panels
U
هیئت
committees
U
هیئت
committee
U
هیئت
commissioning
U
هیئت
astronomy
U
هیئت
guize
U
هیئت
commission
U
هیئت
confranternity
U
هیئت
commissions
U
هیئت
corps
U
هیئت
configuration
U
هیئت
attitudes
U
هیئت
attitude
U
هیئت
panel
U
هیئت
configurations
U
هیئت
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
boarded
U
هیئت کمیسیون
boarded
U
هیئت ژوری
bureau
U
هیئت اداری
bureaus
U
هیئت اداری
hue
U
هیئت منظر
hues
U
هیئت منظر
configurations
U
هیئت پذیری
commission
U
هیئت مامورین
commissioning
U
هیئت مامورین
executives
U
هیئت رئیسه
executive
U
هیئت رئیسه
faculties
U
هیئت علمی
faculty
U
هیئت علمی
commissioner
U
عضو هیئت
commissioners
U
عضو هیئت
department
U
قسمت هیئت
configuration
U
هیئت پذیری
legislature
U
هیئت مقننه
departments
U
قسمت هیئت
commissions
U
هیئت مامورین
professoriat
U
هیئت استادان
board
U
هیئت کمیسیون
board
U
هیئت ژوری
board of trade
U
هیئت بازرگانی
trial jury
U
هیئت منصفه
top drawer
U
هیئت حاکمه
collegium
U
هیئت یا کمیته
physique
U
ترکیب هیئت
physiques
U
ترکیب هیئت
council ot ministers
U
هیئت وزراء
deputation
U
هیئت نمایندگی
deputations
U
هیئت نمایندگی
board of directors
U
هیئت مدیره
board of directers
U
هیئت مدیره
economic commission
U
هیئت اقتصادی
committee
U
هیئت یا کمیته
committees
U
هیئت یا کمیته
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
astronomically
U
مطابق هیئت
board of direcotors
U
هیئت مدیره
astronomy
U
علم هیئت
instituted
U
هیئت شورا
constituency
U
هیئت موسسان
constituencies
U
هیئت موسسان
instituting
U
هیئت شورا
institutes
U
هیئت شورا
jury
U
هیئت منصفه
knightage
U
هیئت شوالیه ها
petty jury
U
هیئت منصفه
governing bodies
U
هیئت حاکمه
governing body
U
هیئت حاکمه
directorates
U
هیئت رئیسه
legislative body or assembly
U
هیئت مققنه
staffed
U
اعضاء هیئت
staffs
U
اعضاء هیئت
juries
U
هیئت منصفه
institute
U
هیئت شورا
bar
U
هیئت وکلاء
expeditions
U
هیئت اعزامی
astronomy
U
هیئت استرونومی
political mission
U
هیئت سیاسی
format
U
قالب هیئت
formats
U
قالب هیئت
expedition
U
هیئت اعزامی
staff
U
اعضاء هیئت
directorate
U
هیئت رئیسه
military body
U
هیئت نظامی
bars
U
هیئت وکلاء
military comission
U
هیئت نظامی
legislatures
U
هیئت مقننه
military assistance advisory group (maag
U
هیئت مستشاری نظامی
juror
U
عضو هیئت منصفه
company
U
دسته هیئت بازیگران
director
U
عضو هیئت مدیره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com