English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kyorougei U مبارزه تکواندو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
taekwondo U تکواندو
tou book U لباس تکواندو
gasoem U گاسوم تکواندو
taekwondo nore U سرود تکواندو
joomeok U مشت تکواندو
gei U تکنیک تکواندو
chung shin U اصول تکواندو
shihapjung U تشک تکواندو
saboum U مربی تکواندو
geong gegak U حمله تکواندو
geong geuk U حمله تکواندو
taekwondo yooksa U تاریخچه تکواندو
kuk kiwo U مرکز تکواندو
kuang jang neim U سرمربی تکواندو
teas U کمربند تکواندو
tea U کمربند تکواندو
hayei U شلوار تکواندو
deung joomeok U پس مشت تکواندو
jooshim U داور کنار تکواندو
wining by deukjoom U برد تکواندو با امتیاز
diguot jajirogi U ضربه مشت تکواندو
deashim U داور وسط تکواندو
dan shimsa pyon U دان سیمساپیو تکواندو
chagi U ضربه پای تکواندو
moon doung makki U نوعی دفاع تکواندو
pakat palmok U بیرون ساعد تکواندو
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
k o U ضربه فنی تکواندو
ap joomok U پیش مشت تکواندو
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
dojang U سالن تمرین تکواندو
chi jireugi U ضربه بالارونده تکواندو
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
ap seogi U راه رفتن عادی تکواندو
doobal dang sang U ضربه پرشی دوگانه تکواندو
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
dan gup jeado U سیستم درجه بندی تکواندو
withdrawals U کناره گیری از مسابقه تکواندو
withdrawal U کناره گیری از مسابقه تکواندو
chigi U ضربه پرتابی دست تکواندو
heichio makki U بازکردن دفاع ضربدری هشیوماگی تکواندو
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
tae guk U در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
gup shimsa pyon U فرم ازمون درجه تکواندو گاپ سیمساپیو
roundest U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
fights U مبارزه
fight U مبارزه
bu U مبارزه
kumite U مبارزه
struggling U مبارزه
struggles U مبارزه
campaign U مبارزه
campaigned U مبارزه
struggled U مبارزه
campaigning U مبارزه
campaigns U مبارزه
struggle U مبارزه
turn to U مبارزه
to take up the gauntlet U مبارزه راپذیرفتن
outdare U به مبارزه طلبیدن
economic warfare U مبارزه اقتصادی
jisen U مبارزه واقعی
press campaign U مبارزه مطبوعاتی
challengo U مبارزه کردن
jiya kumite U مبارزه ازاد
class struggle U مبارزه طبقاتی
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
combativeness U مبارزه طلبی
sensei U مبارزه مسابقهای
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
class struggle U مبارزه طبقهای
face down <idiom> U به مبارزه طلبیدن
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
battled U مبارزه ستیز
battles U مبارزه ستیز
battling U مبارزه ستیز
battle U مبارزه ستیز
combat U مبارزه کردن
defy U به مبارزه طلبیدن
the campaign against terrorism U مبارزه با تروریسم
passive U مبارزه منفی
passives U مبارزه منفی
literacy campaign U مبارزه با بی سوادی
combated U مبارزه کردن
budo U روش مبارزه
braver U به مبارزه طلبیدن
braves U به مبارزه طلبیدن
challenger U مبارزه طلب
defiance U مبارزه طلبی
bravest U به مبارزه طلبیدن
braving U به مبارزه طلبیدن
joust U مبارزه کردن
jousted U مبارزه کردن
jousting U مبارزه کردن
braved U به مبارزه طلبیدن
brave U به مبارزه طلبیدن
kachi make U مبارزه تا مرگ
combating U مبارزه کردن
combats U مبارزه کردن
electioneering U مبارزه انتخاباتی
defied U به مبارزه طلبیدن
election campaign U مبارزه انتخاباتی
defies U به مبارزه طلبیدن
defying U به مبارزه طلبیدن
challengers U مبارزه طلب
jousts U مبارزه کردن
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
struggle for survival U مبارزه برای بقاء
struggle for existence U مبارزه برای زندگی
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
fuku shiki kumite U بکارگیری کاتا در مبارزه
tatemi U میدان مبارزه کاراته
swordplay U مبارزه زور ازمایی
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
champions U مبارزه دفاع کردن از
championing U مبارزه دفاع کردن از
championed U مبارزه دفاع کردن از
combatant U جنگی مبارزه طلب
champion U مبارزه دفاع کردن از
combatants U جنگی مبارزه طلب
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
hajime U اغاز مبارزه کاراته
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
pits U درگود مبارزه قرار دادن
pit U درگود مبارزه قرار دادن
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
in a battle for world domination U مبارزه برای سلطه جهان
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
power struggle U مبارزه برای صاحب مقام شدن
crusade [against somebody or something] U مبارزه [با کسی یا چیزی] [اصطلاح مجازی]
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
gantelope U باند برای دست دعوت به مبارزه
bushwhack U ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
tilting yard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tiltyard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
trench knitfe U چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
jiujutsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
jujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
jiujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
third area conflict U جنگ در منطقهای غیر ازسرزمین دو طرف جنگ مبارزه در کشور سوم
fire fighting U عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
To stay the course . U تا آخر ماندن ( به مسابقه و مبارزه وغیره تا آخر ادامه دادن )
struggles U تلاش کردن مبارزه کردن
struggling U تلاش کردن مبارزه کردن
struggle U تلاش کردن مبارزه کردن
oppugn U مبارزه کردن با دعوا کردن
struggled U تلاش کردن مبارزه کردن
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com