Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fond
U
مایل مشتاق
fonder
U
مایل مشتاق
fondest
U
مایل مشتاق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
wilful
U
مشتاق مایل
Other Matches
wistful
U
مشتاق
longhair
U
مشتاق
agag
U
مشتاق
appetent
U
مشتاق
aspirer
U
مشتاق
athirst
U
مشتاق
solicitous
U
مشتاق
solicitously
U
مشتاق
on edge
U
مشتاق
on fire
U
مشتاق
willful
U
مشتاق
wishful
U
مشتاق
gung-ho
U
مشتاق
raring
U
مشتاق
fervid
U
مشتاق
breathlessness
U
مشتاق
breathless
U
مشتاق
hungry
U
مشتاق
hungriest
U
مشتاق
hungrier
U
مشتاق
thirsty
U
مشتاق
long haired
U
مشتاق
keenest
U
مشتاق
agog
U
مشتاق
player
[American E]
U
مشتاق زن
pick-up artist
U
مشتاق زن
eager
U
مشتاق
keen set
U
مشتاق
pickup artist
U
مشتاق زن
enthusiastic
U
مشتاق
keen
U
مشتاق
enthusiasts
U
مشتاق
womanizers
U
مشتاق زن
snell
U
مشتاق
enthusiast
U
مشتاق
lickerish
U
مشتاق
womanisers
U
مشتاق زن
womanizer
U
مشتاق زن
desirous
U
ارزومند مشتاق
solicitous to go
U
مشتاق رفتن
anxious
U
مشتاق اندیشناک
earnest
U
باحرارت مشتاق
battailous
U
مشتاق جنگ
avid
U
مشتاق ارزومند
studious
U
مشتاق خواهان
perfervid
U
مشتاق حریص
iama for it
U
به ان مشتاق یا مایلم
eager beaver
U
بیش از حد مشتاق
torrid
U
محترق بسیار مشتاق
keen set for doing anything
U
مشتاق کردن کاری
sharp set
U
گرسنه بسیار مشتاق
to be dead keen
[on]
U
واقعا مشتاق بودن
[به]
to be hot
[for]
U
واقعا مشتاق بودن
[به]
yearns
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearn
U
اشتیاق داشتن مشتاق بودن
fall over oneself
<idiom>
U
کاملا مشتاق انجام کاری
I'm not too keen on it.
<idiom>
U
من خیلی بهش مشتاق نیستم.
My sister says she's looking forward to meeting you.
U
خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
loxodrome
U
خط مایل
studious of doing a thing
U
مایل
oblique
U
مایل
pitching
U
مایل
oblique
U
مایل کج
studious to do a thing
U
مایل
inclinable
U
مایل
bevel
U
پخ مایل
bevel
U
مایل
lickerish
U
مایل
f. of books
U
مایل به کت اب
rath
U
مایل
propense
U
مایل
rathe
U
مایل
nothing loath
U
مایل
sideling
U
مایل
italic
U
مایل
slantingly
U
کج یا مایل
declivous
U
مایل
skews
U
مایل
miles
U
مایل
willing
U
مایل
skew
U
مایل
skewing
U
مایل
desirous
U
مایل
inclined
U
مایل
interested
U
مایل
slanting
U
مایل
willful
U
مایل
gauche
U
مایل
sloping
U
مایل
bevelled
U
مایل
agreeable
U
مایل
sidling
U
مایل
mile
U
مایل
oppositive
U
مایل به ضدیت
oblique lattice
U
شبکه مایل
greeny
U
مایل بسبز
nautical mile
U
مایل دریایی
geographical mile
U
مایل جغرافیایی
recessive
U
مایل ببازگشت
flavescent
U
مایل بزردی
nautical miles
U
مایل دریایی
caramels
U
مایل به قرمز
obliquely
U
بطور مایل
inclined face of dam
U
نمای مایل سد
solicitous
U
مایل نگران
caramel
U
مایل به قرمز
awry
U
بطور مایل
lief
U
مطلوب مایل
inclined drilling
U
حفاری مایل
mile ohm
U
مایل- اهم
incline plane
U
سطح مایل
he is f. her
U
مایل اوست
oblique system
U
سیستم مایل
he was found of her
U
مایل او بود
oblique section
U
مقطع مایل
oblique rotation
U
چرخش مایل
oblique projection
U
تصویر مایل
oblique perspective
U
پرسپکتیو مایل
solicitously
U
مایل نگران
chamfer
U
مایل شدن
inclined compression
U
فشار مایل
the mast has raked
U
مایل کردن
viridescent
U
مایل به سبز
yellowish
U
مایل بزردی
solicitous to go
U
مایل به رفتن
sourish
U
مایل به ترشی
statute mile
U
مایل رسمی
greyish
U
مایل به خاکستری
purply
U
مایل به ارغوانی
purplish
U
مایل به ارغوانی
like
U
مایل بودن
liked
U
مایل بودن
three point perspective
U
پرسپکتیو مایل
likes
U
مایل بودن
whity
U
مایل به سفید
whitey
U
مایل به سفید
to incline to green
U
یا مایل بودن
the mast has raked
U
مایل شدن
reddish
U
مایل بقرمز
he has a good mind
U
مایل است
bitterish
U
مایل به تلخی
aslant
U
حرکت مایل
aslant
U
بطور مایل
bluish
U
مایل به ابی
gaff
U
میله مایل
blueish
U
مایل به ابی
albescent
U
مایل به سفیدی
slant range
U
برد مایل
centripetal
U
مایل به مرکز
xanthic
U
مایل به زردی
comatant
U
مایل بجنگ
side flow weir
U
سر ریز مایل
cant
U
سطح مایل
low oblique
U
عکس مایل پایین
to be prepared to go
U
مایل به رفتن بودن
swart
U
سبزه مایل به سیاه
tattletale gray
U
سفید مایل بخاکستری
they canŠif they so wishŠ.....
U
اگر مایل باشندمیتوانند...........
oblique shock wave
U
موج ضربهای مایل
loxodromics
U
کشتی رانی در خط مایل
sloping barrel vault
U
طاق ضربی مایل
sloping barrel vault
U
سقف گهوارهای مایل
mph
U
مخفف مایل در ساعت
oblimin rotation
U
چرخش مایل کمینه
oblimax rotation
U
چرخش مایل بیشینه
pea green
U
زرد مایل بسبز
purple red
U
قرمز مایل به ارغوانی
luteovirescent
U
زرد مایل بسبز
roll piercing process
U
روش نورد مایل
pinkish
U
مایل به رنگ صورتی
scarlet
U
قرمز مایل به زرد
rubicund
U
رنگ مایل به قرمز
green with a blue tint
U
سبز مایل به ابی
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
reddish
U
مایل بسرخی زننده
umber
قهوه ای مایل به زرد
he is indisposed to go
U
مایل نیست برود
he is not willing to go
U
مایل برفتن نیست
homosexual
U
مایل به جنس خود
homosexuals
U
مایل به جنس خود
cuesta
U
جلگه مایل یااریب
brownish
U
مایل به قهوهای یاخرمایی
bay
U
سرخ مایل به قرمز
bayed
U
سرخ مایل به قرمز
bays
U
سرخ مایل به قرمز
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
blackish
U
مایل به سیاه تیره
buffyy
U
مایل به رنگ نخودی
canescent
U
سفید مایل به تار
baying
U
سرخ مایل به قرمز
he was found of her
U
باو مایل بود
inclined barrel arch
U
طاق گهوارهای مایل
incilnable to do something
U
مایل کردن بکاری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
inclined shear plane
U
سطح برش مایل
he was not inclined to go
U
مایل برفتن نبود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com