Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
emissaries
U
مامور مخفی
emissary
U
مامور مخفی
secret agent
U
مامور مخفی
secret agents
U
مامور مخفی
mole
U
مامور مخفی
defector in place
U
مامور مخفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
underground
U
مخفی شبکه مخفی جنگ غیر منظم
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
closets
U
مخفی
furtive
U
مخفی
closeting
U
مخفی
perdu or due
U
مخفی
undercover
U
مخفی
hush hush
U
مخفی
hush-hush
U
مخفی
clandestine
U
مخفی
hid
U
مخفی
covert
U
مخفی
concealed
U
مخفی
closeted
U
مخفی
closet
U
مخفی
secret
U
مخفی
slinkier
U
مخفی
hidden
U
مخفی
slinkiest
U
مخفی
slinky
U
مخفی
secrets
U
مخفی
submerging
U
مخفی کردن
under-
U
مخفی درزیر
conceals
U
مخفی کردن
under
U
مخفی درزیر
hid
U
مخفی شده
submerges
U
مخفی کردن
codes
U
کدهای مخفی
submerged
U
مخفی کردن
bugging
U
میکروفن مخفی
hidden file
U
فایل مخفی
conceal
U
مخفی کردن
obscure
U
مخفی کردن
bug
U
میکروفن مخفی
bugs
U
میکروفن مخفی
obscured
U
مخفی کردن
obscurer
U
مخفی کردن
obscures
U
مخفی کردن
obscurest
U
مخفی کردن
obscuring
U
مخفی کردن
submerge
U
مخفی کردن
hideaway
U
مخفی گاه
stowaways
U
مسافر مخفی
stowaway
U
مسافر مخفی
submers
U
مخفی کردن
submergence
U
مخفی سازی
secret ballot
U
رای مخفی
plainclothesman
U
پلیس مخفی
cover
U
مخفی در بر گرفتن
coverings
U
مخفی در بر گرفتن
covers
U
مخفی در بر گرفتن
hidden
U
مخفی شده
skeleton in one's closet
<idiom>
U
رازهای مخفی
hidy-hole
U
مخفی گاه
stows
U
مخفی کردن
blind
U
مخفی گاه
blinded
U
مخفی گاه
stowing
U
مخفی کردن
stowed
U
مخفی کردن
stow
U
مخفی کردن
hidey-hole
U
مخفی گاه
occult
U
مخفی کردن
by ballot
U
با رای مخفی
clandestinely
U
بطور مخفی
hideaways
U
مخفی گاه
hickok belt
U
مخفی کردن زه
blinds
U
مخفی گاه
hugger mugger
U
مخفی کردن
hidden codes
U
رمزهای مخفی
covert operations
U
عملیات مخفی
bugged
U
مجهز به میکروفن مخفی
hide
U
مخفی نگاه داشتن
fig leaf
U
لاپوش مخفی کننده
hides
U
مخفی نگاه داشتن
camouflaged
U
مخفی کردن پوشاندن
fig leaves
U
لاپوش مخفی کننده
falsi crimen
U
مخفی کردن حقیقت
ballots
U
رای مخفی دادن
camouflage
U
مخفی کردن پوشاندن
camouflages
U
مخفی کردن پوشاندن
ballot
U
رای مخفی دادن
balloted
U
رای مخفی دادن
camouflaging
U
مخفی کردن پوشاندن
spial
U
عمل مخفی انجام دادن
gestapo
U
گشتاپو سازمان پلیس مخفی
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
hush
U
ارامش دادن مخفی نگاهداشتن
huddles
U
مخفی کردن درهم ریختگی
huddled
U
مخفی کردن درهم ریختگی
huddling
U
مخفی کردن درهم ریختگی
huddle
U
مخفی کردن درهم ریختگی
covered approach
U
پیشروی پوشیده معابر مخفی
hickok belt
U
مخفی شدن پنهان کردن
cover
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
blind
U
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
perdu
U
مخفی سرباز جان فشان
blind
U
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
perdue
U
مخفی سرباز جان فشان
ambushes
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
hit the dirt
<idiom>
U
خیزرفتن به زمین ،درجایی مخفی شدن
covered position
U
محوطه تحت پوشش موضع مخفی
disclosing
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
espial
U
جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
disclose
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
ballot
U
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ambush
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushed
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing
U
مخفی گاه سربازان برای حمله
balloted
U
رای مخفی مجموع اراء نوشته
ballots
U
رای مخفی مجموع اراء نوشته
apparatus
U
شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
He has been exposed as a traitor.
U
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
rear takedown with outside leg tackle
U
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
acid house party
نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
screening, screenings
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screened
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
screen
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
secret ballot
U
ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
screens
U
ایجاد سد بااستفاده از بدن ضربه را ازحریف مخفی نگهداشتن
missionaries
U
مامور
bedel
U
مامور
appointed
U
مامور
officer
U
مامور
missionary
U
مامور
officers
U
مامور
commissioners
U
مامور
official
U
مامور
functionary
U
مامور
commissioner
U
مامور
functionery
U
مامور
bedell
U
مامور
functionaries
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
agents
U
مامور
commissionaire
U
مامور
commissionaires
U
مامور
pursuivant
U
مامور
agent
U
مامور
culls
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culled
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
culling
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
cull
U
مخفی از فضای ذخیره سازی سه بعدی وکاهش زمان پردازش
auditor
U
مامور رسیدگی
consular officer
U
مامور کنسولی
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
censors
U
مامور سانسور
auditors
U
مامور رسیدگی
assignee
U
نماینده مامور
attackman
U
مامور حمله
censored
U
مامور سانسور
censoring
U
مامور سانسور
bumbailiff
U
مامور اجرا
paymaster
U
مامور پرداخت
police officers
U
مامور پلیس
sergeant at arms
U
مامور اجرا
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
send on duty
U
مامور کردن
paymasters
U
مامور پرداخت
probation officers
U
مامور نافر
revenuer
U
مامور مالیاتی
probation officer
U
مامور نافر
executioners
U
مامور اعدام
pointsman
U
مامور راهنمائی
lictor
U
مامور اجرا
on sentry
U
مامور نگهبانی
executioner
U
مامور اعدام
custom assersor
U
مامور گمرک
customs appraisor
U
مامور گمرک
customs officer
U
مامور گمرک
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
envoi
U
مامور نماینده
police officer
U
مامور پلیس
executive bailiff
U
مامور اجرا
waggoner
U
مامور واگن
typographer
U
مامور چاپخانه
file clerk
U
مامور بایگانی
tollman
U
مامور نواقل
purchasing officer
U
مامور خرید
hangmen
U
مامور اعدام
envoys
U
فرستاده مامور
envoys
U
مامور نماینده
policemen
U
مامور پلیس
envoy
U
فرستاده مامور
sergeant
U
مامور اجرا
envoy
U
مامور نماینده
executor
U
مامور اجرا
executors
U
مامور اجرا
emissaries
U
مامور سری
officers
U
مامور متصدی
hangman
U
مامور اعدام
bailiff
U
مامور اجرا
officer
U
مامور متصدی
communicant
U
مامور ابلاغ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com