Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
delegate
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegates
U
مامور فرستاده مامور کردن
delegating
U
مامور فرستاده مامور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
envoys
U
فرستاده مامور
envoy
U
فرستاده مامور
rading party
U
قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
emissaries
U
مامور سری فرستاده سری
emissary
U
مامور سری فرستاده سری
appoint
U
مامور کردن
appoints
U
مامور کردن
send on duty
U
مامور کردن
to send upon an e
U
مامور سفارت کردن
to p a soldier to duty
U
سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
nark
U
مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
tight end
U
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
liter any executor
U
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serviced
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
U
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
attaches
U
منتصب کردن مامور کردن
attaching
U
منتصب کردن مامور کردن
attach
U
منتصب کردن مامور کردن
launches
U
روانه کردن مامور کردن
launched
U
روانه کردن مامور کردن
launch
U
روانه کردن مامور کردن
launching
U
روانه کردن مامور کردن
commissionaire
U
مامور
functionaries
U
مامور
agent
U
مامور
functionary
U
مامور
commissionaires
U
مامور
agents
U
مامور
appointed
U
مامور
commissioners
U
مامور
functionery
U
مامور
ranksman
U
مامور صف
pursuivant
U
مامور
officers
U
مامور
missionary
U
مامور
officer
U
مامور
bedell
U
مامور
official
U
مامور
bedel
U
مامور
missionaries
U
مامور
commissioner
U
مامور
probation officer
U
مامور نافر
typographer
U
مامور چاپخانه
bumbailiff
U
مامور اجرا
investigator
U
مامور تحقیق
High Commissioner
U
مامور عالیرتبه
scouts
U
مامور اکتشاف
tollman
U
مامور نواقل
censoring
U
مامور سانسور
censor
U
مامور سانسور
waggoner
U
مامور واگن
emissary
U
مامور سری
sergeant at arms
U
مامور اجرا
censored
U
مامور سانسور
High Commissioners
U
مامور عالیرتبه
censors
U
مامور سانسور
defector in place
U
مامور مخفی
customs appraisor
U
مامور گمرک
custom assersor
U
مامور گمرک
executors
U
مامور اجرا
bailiffs
U
مامور اجرا
bailiff
U
مامور اجرا
pointsman
U
مامور راهنمائی
counterspy
U
مامور ضد جاسوسی
emissary
U
مامور مخفی
emissaries
U
مامور سری
consular officer
U
مامور کنسولی
emissaries
U
مامور مخفی
customs officer
U
مامور گمرک
bureaucrat
U
مامور اداری
bureaucrats
U
مامور اداری
investigators
U
مامور تحقیق
mole
U
مامور مخفی
inquisitor
U
مامور تحقیق
probation officers
U
مامور نافر
scouted
U
مامور اکتشاف
inquisitors
U
مامور تحقیق
scout
U
مامور اکتشاف
executor
U
مامور اجرا
secret agent
U
مامور مخفی
envoi
U
مامور نماینده
on sentry
U
مامور نگهبانی
executioner
U
مامور اعدام
executive bailiff
U
مامور اجرا
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
paymaster
U
مامور پرداخت
officer
U
مامور متصدی
purchasing officer
U
مامور خرید
secret agents
U
مامور مخفی
police officers
U
مامور پلیس
auditor
U
مامور رسیدگی
attackman
U
مامور حمله
assignee
U
نماینده مامور
police officer
U
مامور پلیس
auditors
U
مامور رسیدگی
hangmen
U
مامور اعدام
hangman
U
مامور اعدام
communicant
U
مامور ابلاغ
communicants
U
مامور ابلاغ
officers
U
مامور متصدی
executioners
U
مامور اعدام
paymasters
U
مامور پرداخت
file clerk
U
مامور بایگانی
sergeants
U
مامور اجرا
policeman
U
مامور پلیس
lictor
U
مامور اجرا
sergeant
U
مامور اجرا
policemen
U
مامور پلیس
envoys
U
مامور نماینده
revenuer
U
مامور مالیاتی
envoy
U
مامور نماینده
he was ordered to europe
U
او مامور اروپا شد
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
hunter track
U
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
fireguard
U
مامور اتش نشانی
fireguards
U
مامور اتش نشانی
commission
U
حق العمل مامور شدن
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
firefighters
U
مامور اتش نشانی
fireman
U
مامور اتش نشانی
pontoneer
U
مامور پل موقت سازی
justiciar
U
مامور قضایی عالیرتبه
fire fighter
U
مامور اتش نشانی
pontonier
U
مامور پل موقت سازی
lifeguards
U
مامور نجات غریق
pursuivant
U
مامور ابلاغ یا اخطاریه
publican
U
مامور وصول مالیات
master in lunacy
U
مامور رسیدگی به دیوانگی ها
truck master
U
مامور یا سرپرست چندکامیون
lifeguard
U
مامور نجات غریق
dustmen
U
مامور تنظیف خاکروبه بر
dustman
U
مامور تنظیف خاکروبه بر
lord advocate
U
دادستان کل مامور به اسکاتلند
firemen
U
مامور اتش نشانی
publicans
U
مامور وصول مالیات
officer
U
مامور کارمند اداری
tidewaiter
U
مامور گمرک لب دریا
he was appointed to inspect it
U
مامور شد ان را بازرسی کند
officers
U
مامور کارمند اداری
firefighter
U
مامور اتش نشانی
commissions
U
حق العمل مامور شدن
relieving officer
U
مامور اعانه فقرا
sergeant at arms
U
مامور اجرا و انتظامات
scrutineer
U
مامور شمارش ارا
scambler
U
مدافع مامور مانوربالا
barrier patrol
U
گشتی مامور موانع
catchpoll
U
مامور اخذ مالیات
catchpole
U
مامور اخذ مالیات
affiliation with the department of defen
U
مامور به وزارت جنگ
aid man
U
مامور کمکهای اولیه
bailiwick
U
ناحیه قلمرو مامور
rading party
U
قسمت مامور دستبرد
apparitor
U
چاووش مامور اجراء
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
raiding party
U
قسمت مامور کمین
water bailiffs
U
مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
press-gangs
U
دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged
U
دسته مامور جلب مشمولین
paymistress
U
زنی که مامور پرداخت باشد
press-ganging
U
دسته مامور جلب مشمولین
process server
U
مامور ابلاغ برگهای قانونی
hang man
U
مامور اعدام به وسیله دار
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
vice squads
U
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
vice squad
U
مامور کشف ودستگیری تبهکاران
crier
U
مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
commissioner
U
مامور عالی رتبه دولت
Esteemed commissioner!
U
مامور عالی رتبه محترم!
Is there a parking attendant?
U
آیا مامور پارکینگ هست؟
commissioners
U
مامور عالی رتبه دولت
smokechaser
U
مامور اتش نشانی جنگل
reeve
U
حاکم عرف مامور اجرا
earth stopper
U
مامور بستن سوراخهای روباه
tipstaff
U
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
press gang
U
دسته مامور جلب مشمولین
raiding party
U
قسمت مامور دستبرد یا تاخت
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
water bailiffs
U
مامور تفتیش کشتیها در بندر
press gangs
U
دسته مامور جلب مشمولین
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
press-gang
U
دسته مامور جلب مشمولین
wharfinger
U
مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
submarine chaser
U
قایق مامور تعقیب زیر دریایی
tallagers
U
مامور جمع اوری مالیات وعوارض
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
close covering group
U
ناو گروه مامور پوشش نزدیک
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com