English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dustman U مامور تنظیف خاکروبه بر
dustmen U مامور تنظیف خاکروبه بر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cleansing U تنظیف
scavenge U تنظیف کردن
scavenges U تنظیف کردن
scavenged U تنظیف کردن
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rummaged U خاکروبه
rummage U خاکروبه
rummages U خاکروبه
rummaging U خاکروبه
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
dust bin U خاکروبه دان
ross U خاکروبه تفاله
dustbins U سطل خاکروبه
garbage U اشغال خاکروبه
dustbin U سطل خاکروبه
trashing U خاکروبه زوائد گیاهان
trash U خاکروبه زوائد گیاهان
trashes U خاکروبه زوائد گیاهان
Throw away the rubbish (garbage). U خاکروبه را دور بیانداز
To clear away the the rubish. U خاکروبه را جمع کردن
trashed U خاکروبه زوائد گیاهان
tip cart U چرخ خاکروبه خالی کنی
scavenger U تنظیف کردن سپوری کردن
scavengers U تنظیف کردن سپوری کردن
functionary U مامور
functionery U مامور
agents U مامور
commissioners U مامور
commissionaires U مامور
bedel U مامور
commissioner U مامور
pursuivant U مامور
officer U مامور
official U مامور
officers U مامور
bedell U مامور
functionaries U مامور
appointed U مامور
missionaries U مامور
missionary U مامور
ranksman U مامور صف
agent U مامور
commissionaire U مامور
emissaries U مامور مخفی
scout U مامور اکتشاف
emissaries U مامور سری
attackman U مامور حمله
investigators U مامور تحقیق
officers U مامور متصدی
emissary U مامور مخفی
inquisitors U مامور تحقیق
officer U مامور متصدی
inquisitor U مامور تحقیق
emissary U مامور سری
scouted U مامور اکتشاف
scouts U مامور اکتشاف
assignee U نماینده مامور
investigator U مامور تحقیق
bumbailiff U مامور اجرا
secret agents U مامور مخفی
secret agent U مامور مخفی
police officers U مامور پلیس
waggoner U مامور واگن
typographer U مامور چاپخانه
tollman U مامور نواقل
sergeant at arms U مامور اجرا
mole U مامور مخفی
send on duty U مامور کردن
revenuer U مامور مالیاتی
defector in place U مامور مخفی
diplomatic agent U مامور سیاسی
customs officer U مامور گمرک
customs appraisor U مامور گمرک
custom assersor U مامور گمرک
counterspy U مامور ضد جاسوسی
consular officer U مامور کنسولی
diplomatic officer U مامور سیاسی
envoi U مامور نماینده
police officer U مامور پلیس
purchasing officer U مامور خرید
pointsman U مامور راهنمائی
on sentry U مامور نگهبانی
lictor U مامور اجرا
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
file clerk U مامور بایگانی
executive bailiff U مامور اجرا
executors U مامور اجرا
sergeant U مامور اجرا
communicants U مامور ابلاغ
appoints U مامور کردن
appoint U مامور کردن
envoy U فرستاده مامور
auditors U مامور رسیدگی
auditor U مامور رسیدگی
probation officers U مامور نافر
probation officer U مامور نافر
executioners U مامور اعدام
communicant U مامور ابلاغ
envoy U مامور نماینده
envoys U فرستاده مامور
policemen U مامور پلیس
policeman U مامور پلیس
envoys U مامور نماینده
hangman U مامور اعدام
bailiffs U مامور اجرا
hangmen U مامور اعدام
bailiff U مامور اجرا
sergeants U مامور اجرا
censor U مامور سانسور
executioner U مامور اعدام
bureaucrat U مامور اداری
censors U مامور سانسور
High Commissioners U مامور عالیرتبه
High Commissioner U مامور عالیرتبه
bureaucrats U مامور اداری
censoring U مامور سانسور
paymaster U مامور پرداخت
executor U مامور اجرا
censored U مامور سانسور
paymasters U مامور پرداخت
pontoneer U مامور پل موقت سازی
pontonier U مامور پل موقت سازی
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
fire fighter U مامور اتش نشانی
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
to send upon an e U مامور سفارت کردن
tidewaiter U مامور گمرک لب دریا
scrutineer U مامور شمارش ارا
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
relieving officer U مامور اعانه فقرا
raiding party U قسمت مامور کمین
scambler U مدافع مامور مانوربالا
rading party U قسمت مامور دستبرد
fireman U مامور اتش نشانی
firefighter U مامور اتش نشانی
lifeguard U مامور نجات غریق
firemen U مامور اتش نشانی
lifeguards U مامور نجات غریق
fireguard U مامور اتش نشانی
officer U مامور کارمند اداری
publicans U مامور وصول مالیات
fireguards U مامور اتش نشانی
publican U مامور وصول مالیات
barrier patrol U گشتی مامور موانع
firefighters U مامور اتش نشانی
commission U حق العمل مامور شدن
affiliation with the department of defen U مامور به وزارت جنگ
commissioning U حق العمل مامور شدن
catchpoll U مامور اخذ مالیات
aid man U مامور کمکهای اولیه
catchpole U مامور اخذ مالیات
apparitor U چاووش مامور اجراء
officers U مامور کارمند اداری
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
commissions U حق العمل مامور شدن
press-ganged U دسته مامور جلب مشمولین
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
press-ganging U دسته مامور جلب مشمولین
press-gangs U دسته مامور جلب مشمولین
process server U مامور ابلاغ برگهای قانونی
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
remembrancer U مامور وصول مطالبات سلطنتی
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
reeve U حاکم عرف مامور اجرا
vice squad U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
hang man U مامور اعدام به وسیله دار
vice squads U مامور کشف ودستگیری تبهکاران
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
smokechaser U مامور اتش نشانی جنگل
paymistress U زنی که مامور پرداخت باشد
Esteemed commissioner! U مامور عالی رتبه محترم!
press-gang U دسته مامور جلب مشمولین
water bailiffs U مامور تفتیش کشتیها در بندر
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
earth stopper U مامور بستن سوراخهای روباه
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
crier U مامور اخطارهای عمومی دردادگاه
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
press gangs U دسته مامور جلب مشمولین
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
press gang U دسته مامور جلب مشمولین
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
Is there a parking attendant? U آیا مامور پارکینگ هست؟
taxing master U مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
wharfinger U مامور اسکله یا برانداز رئیس لنگرگاه
affiliated unit U یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
tallagers U مامور جمع اوری مالیات وعوارض
submarine chaser U قایق مامور تعقیب زیر دریایی
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com