Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
kilter
U
ماشین چین دهنده کسی که لباس چین دارمیدوزد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
draw-twister
U
ماشین کش و تاب دهنده نخ
shaker
U
ماشین تکان دهنده
to spin laundry in the washing machine
U
لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
U
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
language
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages
U
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
motley
U
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
U
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
life jacket
U
لباس نجات لباس چوب پنبهای
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
uniform
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms
U
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
frou frou
U
خش خش لباس
accouterment
U
لباس
nightgown
U
لباس شب
rosettes
U
گل لباس
clothing
U
لباس
bathhouse
U
لباس کن
rosette
U
گل لباس
garb
U
لباس
accouterments
U
لباس
vestment
U
لباس
untented
U
بی لباس
acoutrement
U
لباس
flannel
U
لباس
out fit
U
لباس
vesture
U
لباس
evining dress
U
لباس شب
clobber
U
لباس
outwall
U
لباس تن
clobbered
U
لباس
dressing
U
لباس
oilskins
U
لباس ضد اب
flannels
U
لباس
costumes
U
لباس ها
nightgowns
U
لباس شب
clobbering
U
لباس
donkey jacket
U
لباس
clobbers
U
لباس
costume
U
لباس
attire
U
لباس
dressings
U
لباس
bibandtucker
U
لباس
costumes
U
لباس
costume
U
لباس
disguisedly
U
با لباس مبدل
seams
U
درز لباس
hanger
U
چنگک لباس
hangers
U
چنگک لباس
uniform of the day
U
لباس فصل
rag
U
لباس مندرس
rags
U
لباس مندرس
print dress
U
لباس چیتی
tights
U
لباس تنگ
khaki
U
لباس نظامی
zippers
U
زیب لباس
robe de chambre
U
لباس خانه
woolly
U
: لباس پشمی
woolliest
U
: لباس پشمی
woollies
U
: لباس پشمی
woollier
U
: لباس پشمی
wooliest
U
: لباس پشمی
woolies
U
: لباس پشمی
woolier
U
: لباس پشمی
spacesuits
U
لباس فضایی
sportswear
U
لباس ورزش
sportswear
U
لباس راحت
uniform
U
لباس یک شکل
uniforms
U
لباس فرم
spacesuit
U
لباس فضایی
housecoat
U
لباس خانه
seam
U
درز لباس
masquerade
U
لباس مبدل
rainwear
U
لباس بارانی
menswear
U
لباس مردانه
masquerades
U
لباس مبدل
masquerading
U
لباس مبدل
neckline
U
گردن لباس
necklines
U
گردن لباس
uniform
U
لباس فرم
sportswear
U
لباس خودمانی
housecoats
U
لباس خانه
ski suit
U
لباس اسکی
masqueraded
U
لباس مبدل
plainest
U
لباس غیرنظامی
toggery
U
لباس فروشی
laundress
U
لباس شوی زن
exposure suit
U
لباس محافظ
gaberdine
U
لباس پوشش
tou book
U
لباس تکواندو
flight gear
U
لباس پرواز
flashproof
U
لباس ضد شعله
regimental
U
لباس نظامی
finical
U
خوش لباس
regimental
U
لباس هنگ
fearnought suit
U
لباس نسوز
mab
U
لباس ژولیده
garderobe
U
اشکاف لباس
to dress up
U
لباس پوشیدن
launderer
U
لباس شوی
plainer
U
لباس غیرنظامی
plain
U
لباس غیرنظامی
knock about clothes
U
لباس کار
kiyi
U
برس لباس
the long robe
U
لباس قضائی
haute couturer
U
طراح لباس
habilitate
U
لباس پوشیده
habiliment
U
لباس زیبا
gratuitous issue
U
لباس پیشکش
plains
U
لباس غیرنظامی
to a onself
U
لباس زیباپوشیدن
survival suit
U
لباس نجات
tunicle
U
لباس کوتاه
tux
U
لباس رسمی
water suit
U
لباس ضد فشار اب
habiliments
U
لباس مخصوص
habits
U
لباس روحانیت
habit
U
لباس روحانیت
slack suit
U
لباس راحتی
clothes
U
جامه لباس
wearer
U
پوشنده لباس
pajama
U
لباس خواب
attire
U
لباس پوشاندن
woolie
U
لباس پشمی
wooly
U
لباس پشمی
playsuit
U
لباس ورزش
dress suit
U
لباس رسمی شب
slopwork
U
لباس دوخته
smoking jacket
U
لباس اسموکینگ
slip on
U
لباس گشاد
underclothes
U
لباس زیر
underclothing
U
لباس زیر
underwear
U
لباس زیر
slip-ons
U
لباس گشاد
garb
U
لباس پوشانیدن
driss uniform
U
لباس رسمی
thing
U
لباس موجود
liveried
U
دارای لباس
vestment
U
لباس رسمی
dressed in white
U
لباس سفیدپوشیده
night robe
U
لباس خواب
dreadnought
U
لباس بارانی
uniforms
U
لباس یک شکل
disrobe
U
لباس دراوردن
skirts
U
دامن لباس
skirted
U
دامن لباس
nightclothes
U
لباس خواب
nightdresses
U
لباس خواب
nightdress
U
لباس خواب
dressing gowns
U
لباس خواب
dressing gown
U
لباس خواب
swimming costumes
U
لباس شنا
swimming costume
U
لباس شنا
swimsuits
U
لباس شنا
knitwear
U
لباس کشباف
disrobed
U
لباس دراوردن
disrobes
U
لباس دراوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com