Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
amylose
U
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermoleculary
U
بین ذرات در داخل ذرات
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermolecular
U
در داخل ذرات
glycogenesis
U
تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
plain flap
U
فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
syenite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
dunite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
registries
U
پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
protagon
U
جسم فوسفوری که جزاصلی سفیده مخ را تشکیل میدهد
andesite
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
diabase
U
نوعی سنگ که پوسته زمین را تشکیل میدهد
registry
U
پایگاه داده که پایه ویندوزرا تشکیل میدهد
fixes
U
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
newel
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newels
U
تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
fix
U
تعداد بیتهای موجود که یک کلمه کامپیوتری را تشکیل میدهد
germinal area
U
قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
integral tank
U
تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
kruger flap
U
فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
maps
U
نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
map
U
نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
wing tanks
U
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
parts explosion
U
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
melody
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
melodies
U
مجموعه نتهای موسیقی که پایه موسیقی را تشکیل میدهد
universal
U
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
amylaceous
U
نشاستهای
amyloid
U
نشاستهای
farinaceous
U
نشاستهای
binders
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
binder
U
اهرم جعبه ماکو الیاف پشم که بهم پیوسته ونخ پشم را تشکیل میدهد شکم بند زنان
subroutine
U
بخشی از برنامه که تابع مورد نظر را انجام میدهد و در هر زمان از داخل برنامه اصلی قابل فراخوانی است
fecula
U
ماده نشاستهای
library paste
U
چسب نشاستهای
Lesghi star
U
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
arrowroot
U
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
antifreeze
U
مادهء ضد یخ
terminals
U
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminal
U
وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
ratline
U
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
antivitamin
U
مادهء ضدویتامین
antivenin
U
مادهء ضدسم
antitoxin
U
مادهء ضدسم
aroma
U
مادهء عطری
aromas
U
مادهء عطری
exudate
U
مادهء مترشحه
exudate
U
مادهء تراویده
inulin
U
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
adsorbate
U
مادهء جذب شده
cartesian coordinates
U
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
hyoscyamine
U
مادهء شبه قلیایی سیکران
actiniferous
U
دارای اکتینیوم یا مادهء رادیواکتیو
achromatin
U
مادهء رنگ ناپذیر هستهء یاخته
intercommand
U
داخل قسمت داخل یکان
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
additives
U
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
sugared
U
قندی
candied
U
قندی
sugary
U
قندی
radar netting
U
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
nuclide
U
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
conic
U
کله قندی
sugarloaf
U
کله قندی
sugar maple
U
افرای قندی
sugar loaf
U
کله قندی
conical
U
کله قندی
chamfered end
U
کله قندی
saccharinity
U
حالت قندی
antimatter
U
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
door stop
U
دکمه کله قندی
conical
U
کله قندی مخروطی
maltose
U
ماده قندی سمنوی جو
levulose
U
قندی بفرمول 6O 21H6C
saccharine
U
قندی محتوی قند
glycosuria
U
ماده قندی درادرار
yellow bile
U
مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
omphalos
U
سنگ کله قندی ناف
sirup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
hard maple
U
افرای قندی قند افرا
electuary
U
معجون خمیردارو دوای قندی
sucker
U
خروس قندی اب نبات مکیدنی
suckers
U
خروس قندی اب نبات مکیدنی
syrups
U
محلول غلیظ قندی دارویی
fructose
U
ماده قندی میوه ماینه رو
syrup
U
محلول غلیظ قندی دارویی
lactosuria
U
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
sugar
U
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
malose
U
ماده قندی سمنو 11O22H 21C
mannite
U
ماده قندی شیر خشت وغیره
sugars
U
ماده قندی با شکر مخلوط کردن
mannitol
U
ماده قندی شیر خشت وغیره
demilitarization
U
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
mannose
U
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
island bases
U
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
cone
U
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
cones
U
هرچیزمخروطی یاکله قندی مخروطی شکل کردن قیف
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
mortise dead lock
U
قفل داخل کار قفل داخل درب
ingredient
U
ذرات
ingredients
U
ذرات
dma
U
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
sand blasting
U
ذرات سنگ
blood corpuscles
U
ذرات خون
roily
U
پر از ذرات رسوبی
fundamental particles
U
ذرات بنیادی
denseness
U
تراکم ذرات
radioactive rays
U
ذرات رادیواکتیو
molecular attracticm
U
جاده ذرات
weight of solids
U
وزن ذرات
cosmic particles
U
ذرات کیهانی
metal foulings
U
ذرات فلز
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
planetesimal
U
ذرات سیارهای
particle physics
U
فیزیک ذرات
allergen
U
ذرات الرژی زا
intermolecular
U
بین ذرات
elementary particles
U
ذرات بنیادی
planetesimal hypothesis
U
فرضیه ذرات سیارهای
scattering of alpha particles
U
پراکندگی ذرات الفا
emulsion
U
ذرات چربی دراب
segregation
U
تفکیک ذرات بتن
absorption of charged particles
U
جذب ذرات باردار
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
thershold temperature
U
استانه دمای ذرات
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
emulsions
U
ذرات چربی دراب
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
particulate
U
دارای ذرات ریز
particle physics
U
فیزیک ذرات اتمی
pollinium
U
توده ذرات گرده گل
cascade impactor
U
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
emulsifies
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
dispersion
U
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
emulsify
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
emulsifying
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
leucocytosis
U
افزودگی ذرات سفید خون
isometric
U
دارای ذرات ریز متساوی
cohesion
U
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
isometrics
U
دارای ذرات ریز متساوی
polymerization
U
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
fall out
U
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
emulsified
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
cohesion
U
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
vacuist
U
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
suspensoid
U
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
nucleon
U
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
kinetic theory
U
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
achondrite
U
سنگ الماس بدون ذرات گرد
micronize
U
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
schiller
U
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
dispersoid
U
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
grain size classification
U
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lenticulate
U
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
synchrotron
U
دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomizing
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
haze
U
غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
kinetic theory of heat
U
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
mist
U
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
mists
U
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
charge neutrality
U
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
atomizes
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
diatomite
U
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomized
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
atomises
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomised
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
electrophoresis
U
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
atomize
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
physical analysis
U
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
aerosols
U
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
atomisers
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizers
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
iceneedle
U
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
binders
U
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
aerosol
U
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
binder
U
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
air brush
U
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com