English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8534 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intenerate U لطیف کردن حساس کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tender U لطیف کردن انبار
tenderest U لطیف کردن انبار
tendered U لطیف کردن انبار
tendering U لطیف کردن انبار
sensitizes U حساس کردن
sensitized U حساس کردن
sensitization U حساس کردن
sensitises U حساس کردن
sensitised U حساس کردن
sensitizing U حساس کردن
sensitising U حساس کردن
sensitize U حساس کردن
tenderised U حساس کردن
tenderizing U حساس کردن
tenderising U حساس کردن
tenderises U حساس کردن
tenderize U حساس کردن
tenderized U حساس کردن
tenderizes U حساس کردن
tentacle U شاخک حساس ریشه حساس
tentacles U شاخک حساس ریشه حساس
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
antihandling fuze U ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
soft <adj.> U لطیف
etherean U لطیف
volatile U لطیف
smooth <adj.> U لطیف
benign U لطیف
tendering U لطیف
fragile U لطیف
gaseous U لطیف
tender U لطیف
benignly U لطیف
tenderest U لطیف
tendered U لطیف
precieux U لطیف
benignant U لطیف
fairest U لطیف
soft U لطیف
softest U لطیف
softer U لطیف
precieuse U لطیف
fair U لطیف
fairer U لطیف
mignon U لطیف
gauzy U لطیف
fairs U لطیف
delicate U لطیف
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
gentle U ارام لطیف
tenuous U لطیف دقیق
subtler U دقیق لطیف
fined U عالی لطیف
subtlest U دقیق لطیف
subtle U دقیق لطیف
fine U عالی لطیف
pleasantries U لطیف طبعی
finest U عالی لطیف
honeyed U مطبوع لطیف
gossamer U لطیف سبک
rose water U لطیف احساساتی
arrefication U لطیف سازی
gentlest U ارام لطیف
fair sex U جنس لطیف
fragile U لطیف زودشکن
pleasantry U لطیف طبعی
gentler U ارام لطیف
the fairses U جنس لطیف
gossamery U خفیف لطیف
queasy U لطیف مزاج
queazy U لطیف مزاج
airy-fairy U فریف و لطیف
gentle sex U جنس لطیف
rarafaction U لطیف سازی
the gentle sex U جنس لطیف یعنی زن
the fair sex U جنس لطیف یعنی زن
The fair sex The female sex. U جنس لطیف ( مؤنث )
squeamishness U لطیف مزاجی دقت
rare U لطیف نیم پخته
rarer U لطیف نیم پخته
rarest U لطیف نیم پخته
daintiness U سلیقه باذوق لطیف
subtilization U ملایمت دقیق و لطیف سازی
squeamishly U بانازک طبعی یا لطیف مزاجی
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
wirespun U زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
beau geste U حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
parnassian school of poets U شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
elastic demand U حساس
key <adj.> U حساس
exquisite U حساس
supersensitive U حساس
activator U حساس گر
prominent U حساس
ticklish U حساس
tendering U حساس
susceptive U حساس
elastic U حساس
sensitive clay U رس حساس
critical U حساس
delicate U حساس
vigilant U حساس
acute U حساس
sensate U حساس
techy U حساس
sentimental U حساس
tendered U حساس
sensor U حساس
feisty U حساس
sensitive U حساس
sharp nosed U حساس
thin skinned U حساس
alive U حساس
passible U حساس
tenderest U حساس
tender U حساس
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
starkly U حساس سفت
insensible U غیر حساس
it touched him on the raw U بنقطه حساس
senseful U خیلی حساس
sensitively U بطور حساس
pixilated U خیلی حساس
stark U حساس سفت
sensitization U حساس شدن
starkest U حساس سفت
feelingly U بطور حساس
sensitizer U حساس کننده
sensory nerves U پیهای حساس
key position U شغل حساس
key terrain U زمین حساس
kittle U هوشیار حساس
key points U نقاط حساس
sensitive plant U گیاه حساس
keop soo U نقاط حساس
starker U حساس سفت
supersensitive U فوق حساس
supersensitive U حساس شده
a sensitive subject [topic] U موضوعی حساس
sensitive zone U منطقه حساس
sensitization U حساس سازی
mimosa U گیاه حساس
hygrosensitive U حساس به رطوبت
tendering U حساس بودن
sensitizing U حساس شدن
sensitizes U حساس شدن
sensitized U حساس شدن
sensitize U حساس شدن
skinless U خیلی حساس
sensitises U حساس شدن
sensitised U حساس شدن
tenderest U حساس بودن
tender U حساس بودن
critical facility U تاسیسات حساس
tendered U حساس بودن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com