English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to spin laundry in the washing machine U لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Laundromat U ماشین لباسشویی خود کار
Laundromats U ماشین لباسشویی خود کار
I want these clothes washed. من میخواهم این لباس ها شسته شود.
launderette U دستگاه لباسشویی خود کار ماشین رخت شویی
launderettes U دستگاه لباسشویی خود کار ماشین رخت شویی
steam irons U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron U ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
kilter U ماشین چین دهنده کسی که لباس چین دارمیدوزد
laundry U لباسشویی
washtub U طشت لباسشویی
laundries U لباسشویی رختهای شستنی
laundry U لباسشویی رختهای شستنی
motley U مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket U لباس نجات لباس چوب پنبهای
crushed gravel U شن شسته
waterworn U اب شسته
cut and dried U شسته وروفته
ballast U مصالح شسته
cut and dry U شسته وروفته
laundered U شسته شدن
launder U شسته شدن
cut-and-dried U شسته وروفته
tubs U شسته شدن
unwashed U شسته نشده
launders U شسته شدن
neat U شسته و رفته
neater U شسته و رفته
neatest U شسته و رفته
tub U شسته شدن
laundering U شسته شدن
neatest U شسته و رفته مرتب
neat U شسته و رفته مرتب
neater U شسته و رفته مرتب
whirls U چرخاندن
whirl U چرخاندن
whirled U چرخاندن
rotates U چرخاندن
rotated U چرخاندن
rotate U چرخاندن
whirling U چرخاندن
swivelled U چرخاندن
swivel U چرخاندن
pivot U چرخاندن
pivoted U چرخاندن
pivots U چرخاندن
winds U چرخاندن
swivels U چرخاندن
wind U چرخاندن
rainwash U شسته شده بوسیله باران
waterworn U شسته شده و صیقلی در اثراب
acid leach U کانی شسته شده با اسید
ecru U رنگ کتان شسته نشده
eluvial horizon U طبقه خاک شسته شده
It is a neat tidy job. U کار شسته ورفته ای است
wryly U به اطراف چرخاندن
spin U به درازاکشاندن چرخاندن
wry U به اطراف چرخاندن
spins U به درازاکشاندن چرخاندن
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
troll U چرخیدن چرخاندن گرداندن
to spin a wheel U چرخی را تند چرخاندن
to spin something U چیزی را تند چرخاندن
trolls U چرخیدن چرخاندن گرداندن
death spiral U حرکت چرخاندن یار
slash U چرخاندن چوب به طرف حریف
slashing U چرخاندن چوب به طرف حریف
slashes U چرخاندن چوب به طرف حریف
cranking U میل لنگ گرداندن چرخاندن
cranked U میل لنگ گرداندن چرخاندن
crank U میل لنگ گرداندن چرخاندن
slashed U چرخاندن چوب به طرف حریف
fishtail U چرخاندن دم هواپیما بمنظورکاستن سرعت ان
cranks U میل لنگ گرداندن چرخاندن
to turn one's back on somebody U پشت خود را به طرف کسی چرخاندن
supination U چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
greasy wool U پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
outside kick and front headlock U گرفتن دست راست بادست چپ و چرخاندن ازروی پشت
airing cupboard U قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
teleprompter U اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
Laundry / Dry cleaners U مغازه لباسشویی و مغازه خشکشویی
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
island pullout U مانور چرخاندن تخته موج برای ردکردن موج
washed out U از کارافتاده شسته شده و ساییده شده
washed-out U از کارافتاده شسته شده و ساییده شده
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
uniforms U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform U لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine U ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
the machine is in operation U ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom U ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
dressings U لباس
dressing U لباس
costume U لباس
frou frou U خش خش لباس
costumes U لباس
outwall U لباس تن
attire U لباس
rosette U گل لباس
out fit U لباس
acoutrement U لباس
vesture U لباس
accouterments U لباس
accouterment U لباس
bathhouse U لباس کن
garb U لباس
bibandtucker U لباس
vestment U لباس
untented U بی لباس
costume U لباس
evining dress U لباس شب
clothing U لباس
rosettes U گل لباس
flannels U لباس
costumes U لباس ها
flannel U لباس
nightgowns U لباس شب
clobbered U لباس
clobbering U لباس
donkey jacket U لباس
oilskins U لباس ضد اب
clobber U لباس
clobbers U لباس
nightgown U لباس شب
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
attire U لباس پوشاندن
hanger U چنگک لباس
dressed in white U لباس سفیدپوشیده
seam U درز لباس
clothes tree U چنگک لباس
launderer U لباس شوی
driss uniform U لباس رسمی
clothier U لباس فروش
flight gear U لباس پرواز
knock about clothes U لباس کار
housecoats U لباس خانه
kiyi U برس لباس
gaberdine U لباس پوشش
dreadnought U لباس بارانی
housecoat U لباس خانه
habiliments U لباس مخصوص
habiliment U لباس زیبا
gratuitous issue U لباس پیشکش
garderobe U اشکاف لباس
habilitate U لباس پوشیده
flashproof U لباس ضد شعله
disguisedly U با لباس مبدل
finical U خوش لباس
fearnought suit U لباس نسوز
exposure suit U لباس محافظ
hangers U چنگک لباس
dress suit U لباس رسمی شب
haute couturer U طراح لباس
seams U درز لباس
pin U گیره لباس
liveries U لباس مستخدم
dress U لباس پوشیدن
dresses U لباس پوشیدن
disrobe U لباس دراوردن
disrobed U لباس دراوردن
disrobes U لباس دراوردن
disrobing U لباس دراوردن
slash U چاک لباس
slashed U چاک لباس
uniforms U لباس یک شکل
uniforms U لباس فرم
uniform U لباس یک شکل
uniform U لباس فرم
pinned U گیره لباس
slashes U چاک لباس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com