Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bed rock ledge
U
لایه سنگی کف بستر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
layer of rock
U
لایه سنگی
basaltic stratum
U
لایه سیاه سنگی
bed factor
U
ضریب بستر که بستگی به وضعیت مواد رسوبی متحرک در کف بستر دارد
stele
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stela
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
services
U
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
blanket course
U
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
underlay
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
underlays
U
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
media
U
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد
lithoprint
U
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
die
U
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد
blanket course
U
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
lamination
U
لایه لایه سازی
delaminate
U
لایه لایه شدن
argillite
U
خاک رس لایه لایه
interlayer
U
لایه بین دو لایه
delamination
U
لایه لایه شدگی
delamination
U
لایه لایه شدن
delamination
U
لایه لایه کردن
floors
U
بستر
floored
U
بستر
floor
U
بستر
sack
U
بستر
nacelle
U
بستر
bed
U
بستر
sacked
U
بستر
sacks
U
بستر
doss
U
بستر
beds
U
بستر
bedfellows
U
هم بستر
abed
U
در بستر
bedfellow
U
هم بستر
headstock
U
بستر
head stock
U
بستر
kip
U
خوابیدن بستر
kipped
U
در بستر رفتن
kipping
U
در بستر رفتن
the bed of a river
U
بستر یک رود
decumbent
U
در بستر خوابیده
kipping
U
خوابیدن بستر
hot bed
U
بستر گرم
kip
U
در بستر رفتن
lie up
U
در بستر ماندن
beds
U
بستر پشته
kipped
U
خوابیدن بستر
bed
U
بستر پشته
bedrock
U
سنگ بستر
bed ripples
U
موج بستر
deathbed
U
بستر مرگ
bedrock
U
بستر سنگ
bedder
U
سنگ بستر
sick bed
U
بستر بیماری
sea bed
U
بستر دریا
sand cushion
U
بستر ماسهای
riverbed
U
بستر رودخانه
bed factor
U
ضریب بستر
raod bed
U
بستر جاده
bottom profile
U
نمایه بستر
card bed
U
بستر کارتها
bed width
U
عرض بستر
stream bed
U
بستر ابراهه
sub base
U
زیر بستر
astir
U
بیرون از بستر
arroyo
U
بستر نهر
bed material
U
رسوبات بستر
bed materials
U
رسوبات بستر
stationary bed
U
بستر ساکن
bed waves
U
موج بستر
childbed
U
بستر زایمان
death bed
U
بستر مرگ
bed and breakfast
U
بستر و صبحانه
ocean floor
U
بستر اقیانوس
seabed
U
بستر دریا
natural bed
U
بستر طبیعی
seabed
U
بستر اقیانوس
river bed
U
بستر رودخانه
bedside
U
کنار بستر
river beds
U
بستر رودخانه
bed load
U
بار متحرک بستر
river bed level
U
تراز بستر رودخانه
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
cuddling
U
در بستر راحت غنودن
cuddles
U
در بستر راحت غنودن
beds
U
بستر زیر کار
excavation in river bed
U
خاکبرداری در بستر رودخانه
subgrade
U
قشر بستر جاده
fixed bed polymerization
U
بسپارش در بستر ثابت
bituminuos gravel base
U
بستر شنی قیردار
cuddle
U
در بستر راحت غنودن
fluid bed polymerization
U
بسپارش در بستر سیال
fluid bed vulcanization
U
وولکانش در بستر سیال
bed
U
بستر زیر کار
he fell ill
U
به بستر بیماری افتاد
cuddled
U
در بستر راحت غنودن
monolithic
U
تک سنگی
equiponderance
U
هم سنگی
barrier reef
U
سد اب سنگی
clapper bridge
U
پل سنگی
rock fill dam
U
سد سنگی
petrous
U
سنگی
petrolsal
U
سنگی
petrean
U
سنگی
lithoid
U
سنگی
stoney
U
سنگی
lithic
U
سنگی
stony
U
سنگی
flat bed plotter
U
رسام با بستر تخت مسطح
summer bed of a river
U
بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath
U
بستر پهن مسیر رودخانه
lie-in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
lying in
U
در بستر خوابی دوره نفاس
lie in
U
در بستر زایمان بودن ارزیدن
layer of rock
U
طبقه سنگی
stone lining
U
روکش سنگی
rock salt
U
نمک سنگی
lithographs
U
چاپ سنگی
cordons
U
ازاره سنگی
paleolithic
U
پارینه سنگی
lithographic print
U
چاپ سنگی
polyantography
U
چاپ سنگی
mesolithic
U
میانه سنگی
Stone Age
U
پارینه سنگی
concretion
U
سنگی شدن
eolith
U
اسکله سنگی
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
cordon
U
ازاره سنگی
stone lining
U
پوشش سنگی
rock wash
U
پوشش سنگی
lithograph
U
چاپ سنگی
stone work
U
کار سنگی
lithography
U
چاپ سنگی
autography
U
چاپ سنگی
bracket
U
کژ پشت سنگی
paleolithic
U
دیرینه سنگی
stonework
U
ساختمان سنگی
gabion
U
تور سنگی
gas discharge display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
U
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
breccia
U
جوش خرده سنگی
checkstone
U
گیره سنگی کوهنوردی
calcify
U
اهکی یا سنگی کردن
boulder well
U
چاه قلوه سنگی
columnar basalt
U
ستونهای سیاه سنگی
lithography
U
روش چاپ سنگی
aggregate
U
کلوخه مصالح سنگی
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
pertrosal bone
U
استخوان سنگی یاحجری
slingshot
[American E]
U
تیر و کمان سنگی
en delit
U
میل ستون سنگی
stone ballast
U
مصالح شکسته سنگی
hard pan
U
قشر سنگی شده
catapult
[British E]
U
تیر و کمان سنگی
aggregates
U
کلوخه مصالح سنگی
stoning
U
سنگ میوه سنگی
snowdrifts
U
تره تیزک سنگی
snowdrift
U
تره تیزک سنگی
stone
U
سنگ میوه سنگی
dutch stonewall
U
دیوار سنگی هلندی
stones
U
سنگ میوه سنگی
he is out and a bout
U
از بستر برخاسته و اماده بیرون رفتن است
stonewall formation
U
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
obelisks
U
ستون هرمی شکل سنگی
stone work
U
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
aguilla
U
[ستون هرمی شکل سنگی]
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
photolighograph
U
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
obelisk
U
ستون هرمی شکل سنگی
aggregate cement ratio
U
نسبت مواد سنگی به سیمان
dry mansory
U
[دیوار سنگی خشکه چین]
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
herm
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
hermes
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
neolith
U
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
lithoidal
U
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
dolmen
U
ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
his leg rested on a stone
U
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
paleolith
U
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
plant mix
U
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
snag boat
U
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
caisson
U
اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
bedrock
U
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
reindeer
U
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
sisyphus
U
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
chromolithograph
U
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
underpin
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
paleolithic
U
وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com