Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lock on
U
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burladero
U
دیوار چوبی محافظ هنگام تعقیب شدن گاوباز بوسیله گاو
pursuit
U
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuits
U
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
neutralize track
U
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
witch-hunts
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
maintains
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintained
U
ابقا کردن ادامه دادن
maintain
U
ابقا کردن ادامه دادن
elevation tracking
U
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lay fast by the heels
U
تعقیب کردن
ensued
U
تعقیب کردن
prosecuted
U
تعقیب کردن
lay by the heels
U
تعقیب کردن
prosecutes
U
تعقیب کردن
pursue
U
تعقیب کردن
trace
U
تعقیب کردن
traced
U
تعقیب کردن
ensues
U
تعقیب کردن
chasing
U
تعقیب کردن
chivying
U
تعقیب کردن
practising
U
تعقیب کردن
practises
U
تعقیب کردن
practise
U
تعقیب کردن
track
U
تعقیب کردن
sue
U
تعقیب کردن
chivvying
U
تعقیب کردن
chivvy
U
تعقیب کردن
chivvies
U
تعقیب کردن
chivies
U
تعقیب کردن
chivied
U
تعقیب کردن
tracks
U
تعقیب کردن
practicing
U
تعقیب کردن
follow up
U
تعقیب کردن
prosecute
U
تعقیب کردن
pursuing
U
تعقیب کردن
pursued
U
تعقیب کردن
chivvied
U
تعقیب کردن
pursues
U
تعقیب کردن
chace
U
تعقیب کردن
chive
U
تعقیب کردن
tracked
U
تعقیب کردن
sued
U
تعقیب کردن
tail
U
تعقیب کردن
tailed
U
تعقیب کردن
ensue
U
تعقیب کردن
chased
U
تعقیب کردن
chases
U
تعقیب کردن
tails
U
تعقیب کردن
traces
U
تعقیب کردن
suing
U
تعقیب کردن
chase
U
تعقیب کردن
to follow up
U
تعقیب کردن
sues
U
تعقیب کردن
prosecuting
U
تعقیب کردن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
sued
U
تعقیب قانونی کردن
track
U
تعقیب مسیر کردن
sue
U
تعقیب قانونی کردن
suing
U
تعقیب قانونی کردن
tracks
U
تعقیب مسیر کردن
tracked
U
تعقیب مسیر کردن
sues
U
تعقیب قانونی کردن
litigate
U
تعقیب قانونی کردن
litigated
U
تعقیب قانونی کردن
indicts
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
U
تعقیب قانونی کردن
litigating
U
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
U
تعقیب قانونی کردن
litigates
U
تعقیب قانونی کردن
prosecute
U
تعقیب قانونی کردن
indicting
U
تعقیب قانونی کردن
indicted
U
تعقیب قانونی کردن
follow
U
تعقیب کردن فهمیدن
indict
U
تعقیب قانونی کردن
followed
U
تعقیب کردن فهمیدن
follows
U
تعقیب کردن فهمیدن
bloodhounds
U
بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
suited
U
خواست دادن تعقیب کردن
suit
U
خواست دادن تعقیب کردن
practise or tice
U
توط ئه دیدن تعقیب کردن
course
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
coursed
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
suits
U
خواست دادن تعقیب کردن
bloodhound
U
بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
hold over
U
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
extends
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
U
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
hounding
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hound
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounds
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
push along
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along forward
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along on
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
lock on
U
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
processes
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
estreat
U
ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
to consult one's pillow
U
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
robustness
U
توانایی سیستم برای ادامه کار کردن حتی با وجود خطا در حین اجرای برنامه
plegaphonia
U
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
noil
U
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
shadow RAM
U
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
wheat germ
U
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
parallelling
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallels
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
kermit
U
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
paralleled
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
parallelled
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
war head
U
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
hard hyphen
U
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
anchor block
U
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
write
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
invisible hand
U
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
write black printer
U
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
arraign
U
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching
U
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
quamdiu bene se gesserit
U
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
plucked
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucks
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot
U
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
continuation line
U
خط ادامه
continuance
U
ادامه
resumption
U
ادامه
continuation
U
ادامه
going on
U
ادامه
go on
<idiom>
U
ادامه دادن
go along
<idiom>
U
ادامه دادن
to keep on
U
ادامه دادن
continuable
U
قابل ادامه
hold on
U
ادامه دادن
discontinue
U
ادامه ندادن
discontinued
U
ادامه ندادن
extend
U
ادامه دادن
discontinues
U
ادامه ندادن
discontinuing
U
ادامه ندادن
to follow
U
ادامه دادن
over run
U
ادامه به کاردادن
carry-on
U
ادامه دادن
hold good
<idiom>
U
ادامه دادن
carry on
U
ادامه دادن
duration
U
مدت ادامه
continue statement
U
حکم ادامه
to take up
U
ادامه دادن
continuative
U
ادامه دهنده
bring on
U
ادامه دادن
discontinuation
U
عدم ادامه
continuation card
U
کارت ادامه
to run on
U
ادامه داشتن
hang on
<idiom>
U
ادامه دادن
discontinuance
U
عدم ادامه
to continue
U
ادامه دادن
continuant
U
ادامه دهنده
extends
U
ادامه دادن
keeps
U
ادامه دادن
reopens
U
ادامه دادن
keep
U
ادامه دادن
reopening
U
ادامه دادن
furthered
U
ادامه دادن
reopened
U
ادامه دادن
continue
U
ادامه دادن
reopen
U
ادامه دادن
continues
U
ادامه دادن
furthering
U
ادامه دادن
take up
U
ادامه دادن
furthers
U
ادامه دادن
extending
U
ادامه دادن
run on
U
ادامه دادن
keep up
<idiom>
U
ادامه دادن
keep on
U
ادامه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com