Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
streamliner
U
قطار یا هواپیمایی که مقاومت هوا را درهم شکسته وانرا تعدیل کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monoplance
U
هواپیمایی یک باله هواپیمایی که یک جفت بال دارد
to snag a tree trunk
U
ته شاخههای درخت را زدن وانرا صاف کردن
series resistance
U
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
to limber up
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up a gun carriage
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
mashing
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashed
U
خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
pleach
U
درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
intertwines
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwined
U
درهم بافتن درهم بافته شدن
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
cluttered
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter
U
درهم ریختگی درهم وبرهمی
insulation resistance
U
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience
U
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
anti air
U
ضد هواپیمایی
counter air
U
ضد هواپیمایی
aviation
U
هواپیمایی
multigage
U
قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
aeromechanics
U
فن مکانیک هواپیمایی
aviate
U
هواپیمایی کردن
airline
U
شرکت هواپیمایی
airlines
U
شرکت هواپیمایی
sea plane
U
هواپیمایی دریایی
air officer
U
افسر هواپیمایی
avionics
U
الکترونیک هواپیمایی
aviation authority
U
امور هواپیمایی
aircraft section
U
قسمت هواپیمایی
antiair warfare
U
جنگ ضد هواپیمایی
grid suppressor
U
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
grid bias resistance
U
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
air traffic
U
رفت و آمد هواپیمایی
Civil Aviation Organization
U
سازمان هواپیمایی کشور
ejector seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
U
صندلی پران
[هواپیمایی]
fixed geometry
U
هواپیمایی با بال ثابت
aeromechanic
U
مربوط به مکانیک هواپیمایی
aviation sotre keeper
U
انبار دار قسمت هواپیمایی
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
quadraplane
U
هواپیمایی با چهار بال روی هم
squadrons
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
snooper
U
هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
hydro airplane
U
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
variable geometry aircraft
U
هواپیمایی که شکل کلی ان تغییر کند
squadron
U
گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
chopper
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
choppers
U
هواپیمایی با بال گردنده بویژه هلیکوپتر
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
high tailed aircraft
U
هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
aircraft defective
U
هواپیمایی که به علت نقص فنی نتواندپرواز کند
all weather fighter
U
هواپیمایی که در هر گونه شرایط جوی قادر به عمل باشد
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
maritime aircraft
U
هواپیمایی برای عمل کردن روی مناطق دریایی
directors
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
director
U
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
autogyro
U
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
equation of payments
U
تعدیل
levelling
U
تعدیل
regulation
U
تعدیل
editing
U
تعدیل
damping
U
تعدیل
modulation
U
تعدیل
adjustments
U
تعدیل
adjustment
U
تعدیل
equalised
U
تعدیل
equalises
U
تعدیل
equalising
U
تعدیل
equalize
U
تعدیل
equalized
U
تعدیل
equalizes
U
تعدیل
modification
U
تعدیل
equalizing
U
تعدیل
qualification
U
تعدیل
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
zigzagged
U
شکسته
zigzag
U
شکسته
heartsick
U
دل شکسته
broken-hearted
<adj.>
U
دل شکسته
shaky
U
شکسته
fragmental
U
شکسته
fracted
U
شکسته
heart broken
U
دل شکسته
heartbroken
U
دل شکسته
downhearted
U
دل شکسته
zigzags
U
شکسته
shakiest
U
شکسته
in pieces
U
شکسته
wrecked
U
شکسته
zigzagging
U
شکسته
fragmentary
U
شکسته
disrupted
U
شکسته
broken
U
شکسته
running hand
U
خط شکسته
cursive
U
خط شکسته
shakier
U
شکسته
modified
U
تعدیل شده
realigning
U
تعدیل کردن
moderator
U
تعدیل کننده
readjust
U
دوباره تعدیل
moderators
U
تعدیل کننده
adjustable
U
تعدیل پذیر
readjusted
U
دوباره تعدیل
readjusting
U
دوباره تعدیل
realign
U
تعدیل کردن
modify
U
جرح و تعدیل
readjusts
U
دوباره تعدیل
realigned
U
تعدیل کردن
adapt
تعدیل کردن
dampens
U
تعدیل کردن
dampening
U
تعدیل کردن
dampened
U
تعدیل کردن
dampen
U
تعدیل کردن
regulator
U
تعدیل کننده
adjustment method
U
روش تعدیل
modify
U
تعدیل کردن
modifying
U
تعدیل کردن
modifying
U
جرح و تعدیل
modifies
U
تعدیل کردن
address adjustment
U
تعدیل نشانی
method of adjustment
U
روش تعدیل
escalator
U
تعدیل کننده
adjusts
U
تعدیل کردن
adjusting
U
تعدیل کردن
adjust
تعدیل کردن
realigns
U
تعدیل کردن
regulators
U
الت تعدیل
regulators
U
تعدیل کننده
escalators
U
تعدیل کننده
regulator
U
الت تعدیل
modifies
U
جرح و تعدیل
modulator
U
تعدیل کننده
modulates
U
تعدیل کردن
regulates
U
تعدیل کردن
regulable
U
قابل تعدیل
regulate
U
تعدیل کردن
measure
U
تعدیل کردن
regulated
U
تعدیل کردن
lump sum redistribution
U
تعدیل یکجا
collimate
U
تعدیل کردن
modulate
U
تعدیل کردن
modulating
U
تعدیل کردن
sight reduction
U
تعدیل رصد
stock adjustment
U
تعدیل موجودی
regulating
U
تعدیل کردن
modifiers
U
تعدیل کننده
coordinator
U
تعدیل کننده
demand accommodation
U
تعدیل درخواستها
price adjustment
U
تعدیل قیمت
partial adjustment
U
تعدیل جزئی
modifier
U
تعدیل کننده
corrector magnet
U
اهنربای تعدیل کن
lifting body
U
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
fracturing
U
سطح شکسته
broken
U
شکسته شده
fractured
U
سطح شکسته
sherd
U
کوزه شکسته
punctures
U
شکسته شدن
puncturing
U
شکسته شدن
distort
U
شکسته شدن
cauliflower ear
U
گوش شکسته
distorts
U
شکسته شدن
raddled
U
شکسته شده
cold short
U
شکسته سرد
modesty
U
شکسته نفسی
red short
U
شکسته سرخ
doddered
U
شکسته سست
split-screen
U
صفحه شکسته
osteopathist
U
شکسته بند
split screen
U
صفحه شکسته
puncture
U
شکسته شدن
orthopedics
U
شکسته بندی
punctured
U
شکسته شدن
orthopaedics
U
شکسته بندی
fractures
U
سطح شکسته
castway
U
کشتی شکسته
wrech
U
کشتی شکسته
fyloft
U
صلیب شکسته
taxis
U
شکسته بندی
broken
<adj.>
U
شکسته
[دستگاهی]
angle bracket
U
پرانتز شکسته
pointed bracket
U
پرانتز شکسته
chevron
U
پرانتز شکسته
bone setting
U
شکسته بندی
bonesetter
U
شکسته بند
german giant swing
U
افتاب شکسته
giant circle
U
افتاب شکسته
bone setter
U
شکسته بند
haken kreuz
U
صلیب شکسته
to run upon the rocks
U
شکسته شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com