Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subsection
U
قسمت فرعی
subsections
U
قسمت فرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
subassembly
U
قسمت فرعی دستگاه
Other Matches
subspecies
U
قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass
U
بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass
U
گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype
U
بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
stbtitle
U
عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
sublease
U
اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
shuttled
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles
U
عبور قسمت به قسمت
throttled
U
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
U
قسمت قسمت فروختن
throttle
U
عبور قسمت به قسمت
throttling
U
عبور قسمت به قسمت
p.p.m
U
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
U
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
U
بمباران قسمت به قسمت
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
U
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
succursal
U
فرعی
derivatives
U
فرعی
sub dam
U
سد فرعی
branch lines
U
خط فرعی
lateral
U
فرعی
minor
U
فرعی
second class
U
فرعی
petty
U
فرعی
subsidiaries
U
فرعی
branch line
U
خط فرعی
accessorial
U
فرعی
tributaries
U
فرعی
incidents
U
فرعی
tributary
U
فرعی
incident
U
فرعی
subalterns
U
فرعی
subaltern
U
فرعی
subsidiary
U
فرعی
ancillary
U
فرعی
min
U
فرعی
inferior
U
فرعی
by
U
فرعی
extrinsic
U
فرعی
fall-out
[side effect]
U
اثر فرعی
half deck
U
پل فرعی
derivative
U
فرعی
byeffect
U
اثر فرعی
by-effect
U
اثر فرعی
adverse reaction
U
اثر فرعی
adjuncts
U
فرعی
inferiors
U
فرعی
accessory
U
فرعی
secondary effect
U
اثر فرعی
secondary
U
فرعی
spillover effect
U
اثر فرعی
adjunct
U
فرعی
subculture
U
فرهنگ فرعی
subculture
U
کشت فرعی
dog leg
U
شاخه فرعی
rootlet
U
ریشه فرعی
secondary stress
U
خستگی فرعی
floor jack
U
اهرم فرعی
daughter chain
U
زنجیر فرعی
dixings
U
ارایشهای فرعی
probative
U
حقایق فرعی
pseudocarp
U
میوه فرعی
retort tar
U
قطران فرعی
bayou
U
نهرکوچک یا فرعی
overtone
U
صدای فرعی
sidetracked
U
جاده فرعی
quadrantal points
U
جهات فرعی
diverticulum
U
جاده فرعی
overtones
U
صدای فرعی
extension telephone
U
تلفن فرعی
side show
U
نمایش فرعی
auxiliary activity
U
فعالیت فرعی
side line occupations
U
مشاغل فرعی
subsidiary occupations
U
مشاغل فرعی
extraneous
U
تصادفی فرعی
annex
U
شعبه فرعی
side show
U
موضوع فرعی
sidepiece
U
چیز فرعی
sideway
U
فرعی از پهلو
auxiliary switch
U
کلید فرعی
side effects
U
اثرات فرعی
side dish
U
غذاهای فرعی
subdivision
U
بخش فرعی
second fiddle
U
شخص فرعی
subdivisions
U
بخش فرعی
secondary markets
U
بازارهای فرعی
secondary port
U
بندر فرعی
secondary stairs
U
پلکان فرعی
bypath
U
جاده فرعی
backway
U
جاده فرعی
avocation
U
کار فرعی
annexes
U
شعبه فرعی
by work
U
کار فرعی
by path
U
جاده فرعی
byname
U
اسم فرعی
intercardinal points
U
جهات فرعی
intercardinal headings
U
جهات فرعی
byroad
U
جاده فرعی
subcontract
U
قرارداد فرعی
subcontracted
U
قرارداد فرعی
by pass
U
گذرگاه فرعی
spur track
U
جاده فرعی
by product
U
فراورده فرعی
by product material
U
فراورده فرعی
minor arts
U
هنرهای فرعی
minor constituent
U
عنصر فرعی
link road
U
راه فرعی
minor elements
U
عناصر فرعی
minor league
U
لیگ فرعی
lay shaft
U
میله فرعی
by product
U
نتیجه فرعی
by way
U
راه فرعی
by product
U
محصول فرعی
colonnette
U
ستون فرعی
by pass
U
لوله فرعی
incidental effect
U
اثر فرعی
derived unit
U
واحد فرعی
secondary unit
U
واحد فرعی
derived units
U
واحدهای فرعی
extensions
U
تلفن فرعی
derived units
U
احاد فرعی
extension
U
تلفن فرعی
accessory
U
لوازم فرعی
accessory
U
دعوای فرعی
subcultures
U
کشت فرعی
incidentals
U
اقلام فرعی
blessed folder
U
مخزن فرعی
subcontracting
U
قرارداد فرعی
consequent pole
U
قطب فرعی
by lane
U
کوچه فرعی
subcontracts
U
قرارداد فرعی
bye election
U
انتخابات فرعی
by election
U
انتخابات فرعی
bracteole
U
برگچه فرعی
coproduct
U
محصول فرعی
cotype
U
نوعی فرعی
municipal road
U
راه فرعی
borrowed light
U
نورگیر فرعی
subcultures
U
فرهنگ فرعی
bypassed
U
مسیر فرعی
corollary
U
نتیجه فرعی
byway
U
راه فرعی
byways
U
راه فرعی
subordinate clause
U
جملهوارهی فرعی
subordinate clauses
U
جملهوارهی فرعی
walk-on
U
بازیگر فرعی
DIVERSION
U
راه فرعی
adjunct
U
صفت فرعی
adjuncts
U
صفت فرعی
by-product
U
محصول فرعی
corollaries
U
نتیجه فرعی
affluent
U
رود فرعی
substation
U
ایستگاه فرعی
substrate
U
شکل فرعی
sugroup
U
دسته فرعی
bypasses
U
مسیر فرعی
tine
U
شاخ فرعی
bypassing
U
مسیر فرعی
nervus accessorius
U
عصب فرعی
token money
U
پول فرعی
accessory nerve
U
عصب فرعی
episodes
U
داستان فرعی
sidetrack
U
جاده فرعی
episode
U
داستان فرعی
underplot
U
داستان فرعی
inset
U
نقشه فرعی
insets
U
نقشه فرعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com