Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
Other Matches
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army nurse corps
U
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
reserve force
U
نیروی احتیاط
base reserves
U
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
floating reserve
U
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
land forces
U
نیروی زمینی
ground forces
U
نیروی زمینی
ground force
U
نیروی زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
army corps
U
سپاههای نیروی زمینی
army staff
U
ستاد نیروی زمینی
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
army post office
U
پستخانه نیروی زمینی
army depot
U
امادگاه نیروی زمینی
army base
U
پادگان نیروی زمینی
army aviator
U
خلبان نیروی زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
secretary of the army
U
وزیر نیروی زمینی
army artillery
U
توپخانه نیروی زمینی
armies
U
ارتش نیروی زمینی
army base
U
پایگاه نیروی زمینی
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
theater army
U
نیروی زمینی صحنه عملیات
army service area
U
منطقه سرویس نیروی زمینی
army program memorandum
U
لایحه برنامههای نیروی زمینی
army post office
U
شعبه پستی نیروی زمینی
army material command
U
فرماندهی اماد نیروی زمینی
army management structure
U
سازمان مدیریت نیروی زمینی
master sergeant
U
استوار ارشد نیروی زمینی
army in the field
U
نیروی زمینی درصحنه عملیات
land service
U
خدمت نظام در نیروی زمینی
army aviation
U
هواپیمای نیروی زمینی هوانیروز
assistant secretary of the army
U
معاون وزیر نیروی زمینی
army training program
U
برنامه اموزش نیروی زمینی
army material program
U
برنامه تهیه اماد نیروی زمینی
army personnel center
U
مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel system
U
سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army troops
U
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
army airdefense command post
U
پاسگاه فرماندهی پدافندهوایی نیروی زمینی
army deposit fund
U
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
an system
U
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
air ground section
U
قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
chief army censor
U
افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
control line aircraft
U
نوعی هواپیمای مدل که مسیرپرواز ان با تغییر نیروی کشش دو یا چند سیم یا رشته توسط اپراتور زمینی کنترل میشود
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
quartersaw
U
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
U
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
U
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
U
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
long bone
U
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section
U
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing
U
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
U
قسمت قسمت کردن برش دادن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
fanfold
U
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
U
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
U
قسمت قسمت حرکت کردن
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
yoghourts
U
احتیاط
yoghurt
U
احتیاط
canniness
U
احتیاط
yogurts
U
احتیاط
prudish
U
با احتیاط
vigilance
U
احتیاط
for fealty of
U
با احتیاط
discretion
U
احتیاط
forgetter
U
بی احتیاط
cautel
U
احتیاط
imprudent
U
بی احتیاط
yoghurts
U
احتیاط
circumspective
U
با احتیاط
ciecumspect
U
با احتیاط
prudence
U
احتیاط
nicety
U
احتیاط
niceties
U
احتیاط
discreet
<adj.>
U
با احتیاط
careful
U
با احتیاط
guardless
U
بی احتیاط
reserving
U
احتیاط
incosiderate
U
بی احتیاط
retenv
U
احتیاط
precautions
U
احتیاط
incircumspect
U
بی احتیاط
closeness
U
احتیاط
well-advised
U
با احتیاط
precautious
U
با احتیاط
injudicious
U
بی احتیاط
incautious
U
بی احتیاط
reserves
U
احتیاط
indiscreet
U
بی احتیاط
reserve
U
احتیاط
improvident
U
بی احتیاط
precaution
U
احتیاط
caution
U
احتیاط
cautioned
U
احتیاط
cautioning
U
احتیاط
circumspection
U
احتیاط
discrete
<adj.>
U
با احتیاط
discretional
<adj.>
U
با احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
U
با احتیاط
cautions
U
احتیاط
rashes
U
بی احتیاط
rash
U
بی احتیاط
reservation
U
احتیاط
reservations
U
احتیاط
reserves
U
احتیاط یدکی
reserving
U
احتیاط یدکی
cautelous
U
احتیاط کار
tactical reserve
U
احتیاط تاکتیکی
chary
U
با احتیاط ودقیق
general reserve
U
احتیاط عمومی
cautiousness
U
احتیاط کاری
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
discreetness
U
احتیاط کاری
circumspectly
U
ازروی احتیاط
for the sake of precaution
U
برای احتیاط
charily
U
از روی احتیاط
wariness
U
احتیاط کار
with reserve
U
بقید احتیاط
reserve
U
احتیاط یدکی
prudential
U
از روی احتیاط
to take in a reef
U
احتیاط کردن
prudently
U
از روی احتیاط
prudent
U
از روی احتیاط
fabian
U
احتیاط کار
cannily
U
از روی احتیاط
reserve center
U
مرکز احتیاط
cautiously
U
از روی احتیاط
reserve officer
U
افسر احتیاط
battle reserve
U
احتیاط جنگی
discreetnss
U
احتیاط کاری
reserve echelon
U
رده احتیاط
warily
U
احتیاط کار
mobile reserve
U
احتیاط متحرک
in case
U
برای احتیاط
measure of prevention
U
احتیاط کاری
indiscreet
U
بی تمیز بی احتیاط
hands down
U
بدون احتیاط
prudentially
U
از روی احتیاط
reservedness
U
احتیاط کاری
floating reserve
U
احتیاط سیال
unresponsive
U
بدون احتیاط
ca'canny
U
با احتیاط جلورفتن
reservedly
U
از روی احتیاط
enlisted section
U
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
forethought
U
مال اندیشی احتیاط
to be on guard
U
بودن احتیاط کردن
Mind what you're doing!
[Be careful!]
U
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
to keep guard
U
بودن احتیاط کردن
wariness
U
از روی احتیاط محتاطانه
warily
U
از روی احتیاط محتاطانه
reserve mobilization
U
بسیج نیروهای احتیاط
over caution
U
احتیاط بیش اندازه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com