English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
master key U قاعده کلی شاه کلید
master keys U قاعده کلی شاه کلید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
breaks U کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break U کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
xt U صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
corkscrew rule U قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
scan U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
option U کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options U کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
phraseologically U ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
shift click U ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case U حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeats U تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeat U تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
alt key U کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM U ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
printed U کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints U کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print U کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
clicked U انتخاب یک کلید از صفحه کلید
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
clicks U انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click U انتخاب یک کلید از صفحه کلید
at U قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhancing U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhance U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhances U دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
arrow keys U مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
qwerty keyboard U ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
cyphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers U رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
dvorak keyboard U طرح صفحه کلید که کاراتر از طرح صفحه کلید QWEEERTY است
frame U قاعده
formulas U قاعده
nisi U قاعده
prior possession U قاعده ید
norm U قاعده
formulae U قاعده
irregular U بی قاعده
rule U قاعده
formula U قاعده
principle U قاعده
informal U بی قاعده
immethodical U بی قاعده
regulation U قاعده
production rule U قاعده
canon U قاعده
canons U قاعده
regularity U قاعده
regularities U قاعده
desultory U بی قاعده
regulars U با قاعده
norms U قاعده
regular U با قاعده
loose U بی قاعده
looser U بی قاعده
laws U قاعده
loosest U بی قاعده
law U قاعده
ruleless U بی قاعده
anomalous U خلاف قاعده
equity U قاعده انصاف
equities U قاعده انصاف
systems U قاعده رویه
system U قاعده رویه
absolute legal U قاعده تسلیط
abnonmally U بر خلاف قاعده
anomaly U خلاف قاعده
menstruating U قاعده شونده
formulation U قاعده سازی
golden rule U قاعده زرین
precepts U قاعده اخلاقی
theorem U قاعده نکره
theorems U قاعده نکره
menstrual U وابسته به قاعده گی
precept U قاعده اخلاقی
maxim U قاعده کلی
maxims U قاعده کلی
anomalies U خلاف قاعده
golden rules U قاعده زرین
regulater U قاعده گذاشتن
rambunctious U بی قانون و قاعده
phase rule U قاعده فاز
octet rule U قاعده هشتایی
nitrogen rule U قاعده نیتروژن
markovnikoff's rule U قاعده مارکونیکوف
kundt's rule U قاعده کونت
rule governed U قاعده مند
trapezoidal rule U قاعده ذوزنقهای
theorematic U مبنی بر قاعده
stare decisis U قاعده سابقه
sequence rule U قاعده توالی
saytzeff's rule U قاعده زایتسف
rule of thumb U قاعده سر انگشتی
huckel's rule U قاعده هوکل
hofmann's rule U قاعده هوفمان
formulas U قاعده رمزی
periods U قاعده زنان
period U قاعده زنان
formulae U قاعده رمزی
cram's rule U قاعده کرام
bredt's rule U قاعده برت
formula U قاعده رمزی
snaggletooth U دندان بی قاعده
irregular U خلاف قاعده
heterography U املای بی قاعده
formulism U قاعده فرمول)
expansion rule U قاعده بسط
public U رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
axioms U بدیهیات قاعده کلی
equation of payments U قاعده پیدا کردن
desultorily U بدون قاعده پرت
base of a triangle U قاعده [مثلثی] [ریاضی]
infringement U نقض قانون یا قاعده
arithmetically U منطق قاعده حساب
L'Hôpital's rule U قاعده هوپیتال [ریاضی]
L'Hôpital's rule U قاعده لوپیتال [ریاضی]
chain rule U قاعده زنجیری [ریاضی]
axiom U بدیهیات قاعده کلی
rule of three U قاعده اربعه متناسبه
right hand rule U قاعده راست گرد
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
geodetically U موافق قاعده پیمایش
formularize U تحت قاعده در اوردن
fermi statistics U قاعده اماری فرمی
fellowsh U قاعده یافتن سودوزیان
methodically U از روی اسلوب با قاعده
infringements U نقض قانون یا قاعده
principle U قاعده کلی مرام
systematic U قاعده دار با همست
norms U قاعده ماخذ قانونی
norm U قاعده ماخذ قانونی
code U قانون قاعده مقرر
maxwell boltzmann statistics U قاعده اماری ماکسول-بولتسمان
principle U مرام اخلاقی قاعده کلی
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
The exception proves the rule. U استثنا قاعده را ثابت میکند.
axioms U قاعده کلی اصل مسلم
foulness U سخت دلی کارخلاف قاعده
axiom U قاعده کلی اصل مسلم
ocrea U نیام کامل در قاعده دمبرگ
formulating U بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
formulate U بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
formulated U بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
ochrea U نیام کامل در قاعده دمبرگ
parallelogram law of vectors U قاعده متوازی الاضلاع بردارها
formulates U بشکل قاعده دراوردن یا اداکردن
calibrates U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrated U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrating U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
calibrate U تحت قاعده واصول معینی دراوردن
ground rule U وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
formulation U دستور سازی تبدیل به قاعده رمزی
left hand rule for electron flow U قاعده چپگرد برای جریان الکترون
tumbling verse U شعر بی قاعده وبی وزن قدیمی
heteroclite U کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
fundus U قاعده عمق ویا انتهای هر عضومجوفی
normalizes U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalising U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalised U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalises U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
normalize U تحت قانون و قاعده در اوردن هنجار کردن
pattern U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
patterns U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
right hand rule for electron flow U قاعده راست گرد برای جریان الکترون
no punishment U law the with inaccordance except قاعده قبح عقاب بلابیان
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
systematize U دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
seed pearl U مروارید کوچک وبی قاعده رنگ کمرنگ مایل بخاکستری
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
frequencies U تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
frequency U تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند
quantum meruit U کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
switch U کلید
line breaker U کلید خط
switches U کلید
switched U کلید
one way switch U کلید یک پل
cotter U کلید
double pole switch U کلید دو پل
clue U کلید
three pole switch U کلید سه پل
triple pole switch U کلید سه پل
clues U کلید
line switch U کلید خط
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com