Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
integrable
U
قابل گرفتن انتگرال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
integrates
U
انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrate
U
انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrating
U
انتگرال گرفتن انتگرال گیری
integrates
U
انتگرال گرفتن
integrating
U
انتگرال گرفتن
integrate
U
انتگرال گرفتن
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
nicking
U
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicked
U
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nick
U
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
nicks
U
ضربه به محل تقاطع دیوار وزمین اسکواش که قابل گرفتن نیست
integral
U
انتگرال
phase integal
U
انتگرال فاز
line integral
U
انتگرال خطی
integral
U
انتگرال
[ریاضی]
integral action factor
U
ضریب انتگرال
double integral
U
انتگرال دوبل
finite integral
U
انتگرال محدود
integration
U
انتگرال گیری
limited integrator
U
انتگرال محدود
integrator
U
انتگرال گیر
integral calculus
U
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
line integral
U
انتگرال خطی
[ریاضی]
double integration method
U
روش انتگرال دوبل
surface integral
U
انتگرال سطحی
[ریاضی]
integration by parts
U
انتگرال گیری جز به جز
[ریاضی]
integration by parts
U
انتگرال گیری جز به جز
[فیزیک]
curvilinear integral
U
انتگرال خطی
[ریاضی]
digital integrator
U
انتگرال گیر رقمی
variable of integration
U
متغیر انتگرال
[ریاضی]
Stieltjes integral
U
انتگرال استیلتیس
[ریاضی]
multiple integral
U
انتگرال چندگانه
[ریاضی]
Constant of integration
U
ثابت انتگرال گیری
[ریاضی]
calculus
U
حساب دیفرانسیل و انتگرال
[ریاضی]
the integral from a to b of f-of-x with respect to x
U
انتگرال اف ایکس بین آ و ب
[ریاضی]
upper limit
[of the integral]
U
کرانه بالا
[انتگرال]
[ریاضی]
lower limit
[of the integral]
U
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
calculus
U
حساب دیفرانسیل و انتگرال جبر
calculus
[infinitesimal calculus]
U
حساب دیفرانسیل و انتگرال
[ریاضی]
infinitesimal calculus
U
حساب دیفرانسیل و انتگرال
[ریاضی]
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
differential
U
نماد متغیر انتگرال گیری
[ریاضی]
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sensible
U
قابل درک قابل رویت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
grabbing
U
گرفتن
skim
U
گرفتن کف
to take one's stand
U
جا گرفتن
unsay
U
پس گرفتن
to nestle oneself
U
جا گرفتن
get off the ground
<idiom>
U
پا گرفتن
situate
U
جا گرفتن
skim
U
کف گرفتن از
situates
U
جا گرفتن
skimmed
U
کف گرفتن از
grabs
U
گرفتن
to station oneself
U
جا گرفتن
to take a wife
U
زن گرفتن
seizes
U
گرفتن
to whisk away or off
U
گرفتن
tong
U
گرفتن
encumbered
U
گرفتن
to take fast hold of
U
گرفتن
encumber
U
گرفتن
seized
U
گرفتن
encumbering
U
گرفتن
encumbers
U
گرفتن
skimmed
U
گرفتن کف
skims
U
کف گرفتن از
skims
U
گرفتن کف
withdraws
U
پس گرفتن
to take up
U
گرفتن
withdraw
U
پس گرفتن
to shut off
U
را گرفتن
grabbed
U
گرفتن
grab
U
گرفتن
seize
U
گرفتن
flea
U
کک گرفتن
fleas
U
کک گرفتن
retreats
U
پس گرفتن
retreating
U
پس گرفتن
retreated
U
پس گرفتن
retreat
U
پس گرفتن
abating
U
اب گرفتن از
abates
U
اب گرفتن از
renovating
U
از سر گرفتن
renovates
U
از سر گرفتن
take
U
گرفتن
resume
U
از سر گرفتن
accustoming
U
خو گرفتن
accustoms
U
خو گرفتن
renovate
U
از سر گرفتن
renovated
U
از سر گرفتن
takes
U
گرفتن
abated
U
اب گرفتن از
abate
U
اب گرفتن از
pushing
U
گرفتن
acquiring
U
گرفتن
acquires
U
گرفتن
acquire
U
گرفتن
wed
U
گرفتن
accompany
U
دم گرفتن
accompanies
U
دم گرفتن
accompanied
U
دم گرفتن
puddles
U
گل گرفتن
cease
U
گرفتن
ceased
U
گرفتن
ceases
U
گرفتن
blinds
U
گرفتن
blinded
U
گرفتن
blind
U
گرفتن
retrieves
U
پس گرفتن
retrieved
U
پس گرفتن
retrieve
U
پس گرفتن
ceasing
U
گرفتن
puddle
U
گل گرفتن
situating
U
جا گرفتن
acclimatising
U
خو گرفتن
acclimatize
U
خو گرفتن
acclimatized
U
خو گرفتن
acclimatizes
U
خو گرفتن
acclimatizing
U
خو گرفتن
reclaim
U
پس گرفتن
retake
U
پس گرفتن
reclaimed
U
پس گرفتن
acclimatises
U
خو گرفتن
acclimatised
U
خو گرفتن
detracts
U
گرفتن
detract
U
گرفتن
detracted
U
گرفتن
resumption
U
از سر گرفتن
recapturing
U
پس گرفتن
recaptures
U
پس گرفتن
recapture
U
پس گرفتن
detracting
U
گرفتن
wive
U
زن گرفتن
retaken
U
پس گرفتن
corks
U
گرفتن
cork
U
گرفتن
To go bad and stink.
U
بو گرفتن
accustom
U
خو گرفتن
To treat flippantly(lightly).
U
شل گرفتن
resuming
U
از سر گرفتن
resumes
U
از سر گرفتن
lutes
U
گل گرفتن
getting
U
گرفتن
reclaiming
U
پس گرفتن
retakes
U
پس گرفتن
reclaims
U
پس گرفتن
retaking
U
پس گرفتن
get
U
گرفتن
lute
U
گل گرفتن
gets
U
گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com