Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bankable
U
قابل پذیرش در بانک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sufficiently
<adv.>
U
قابل پذیرش
acceptable
<adj.>
U
قابل پذیرش
adequate
<adj.>
U
قابل پذیرش
good
[sufficient]
<adj.>
U
قابل پذیرش
satisfactory
<adj.>
U
قابل پذیرش
acceptable
U
قابل پذیرش
sufficient
<adj.>
U
قابل پذیرش
sufficing
<adj.>
U
قابل پذیرش
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
قابل پذیرش
impassablility
U
غیر قابل پذیرش
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
legal
U
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
rediscount rate
U
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement
U
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
giro
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros
U
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
U
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
world bank
U
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
U
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
intake
U
پذیرش
patient
U
پذیرش
patients
U
پذیرش
acceptation
U
پذیرش
assents
U
پذیرش
assenting
U
پذیرش
assented
U
پذیرش
intakes
U
پذیرش
acceptance limit
U
حد پذیرش
admission
U
پذیرش
admissions
U
پذیرش
assent
U
پذیرش
induction
U
پذیرش
inductions
U
پذیرش
reception
U
پذیرش
acceptance
U
پذیرش
acceptances
U
پذیرش
receptions
U
پذیرش
admittance
U
پذیرش
adoption
U
پذیرش
acceptance test
آزمون پذیرش
magnetic susceptibility
U
پذیرش مغناطیسی
refusing
U
عدم پذیرش
refuses
U
عدم پذیرش
admission requirements
U
شرایط پذیرش
rejection
U
عدم پذیرش
admission rate
U
میزان پذیرش
admission
U
پذیرش به بیمارستان
selective admission
U
پذیرش انتخابی
refused
U
عدم پذیرش
receptionist
U
متصدی پذیرش
Reception
U
پذیرش هتل
refuse
U
عدم پذیرش
acceptance of offer
U
پذیرش پیشنهاد
tolerability
U
قابلیت پذیرش
group acceptance
U
پذیرش گروهی
induction station
U
مرکز پذیرش
receptions
U
دریافت پذیرش
receptivity
U
قدرت پذیرش
cry uncle
<idiom>
U
پذیرش شکست
face the music
<idiom>
U
پذیرش نسخه
imprimatur
U
تصویب پذیرش
admission port
U
دریچه پذیرش
admission of liability
U
پذیرش تعهدات
reception
U
دریافت پذیرش
repulsion
U
عدم پذیرش
social acceptance
U
پذیرش اجتماعی
checks
U
چک بانک
checked
U
چک بانک
check
U
چک بانک
bank
U
بانک
banks
U
بانک
readiness to accept
آمادگی برای پذیرش
receive
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
receptee
U
افراد مورد پذیرش
acceptability
U
قابلیت پذیرش پسندیدگی
application study
U
بررسی پذیرش اماد
hire out
<idiom>
U
پذیرش برای شغل
susceptive
U
پذیرنده اماده پذیرش
take a back seat
<idiom>
U
پذیرش پستترین مقام
reject
U
عدم پذیرش چیزی
receives
U
پذیرش داده از یک خط ارتباطی
susceptible
U
حساس مستعد پذیرش
denial
U
عدم پذیرش حاشا
denials
U
عدم پذیرش حاشا
rejected
U
عدم پذیرش چیزی
rejecting
U
عدم پذیرش چیزی
rejects
U
عدم پذیرش چیزی
college admission tests
آزمونهای پذیرش دانشجو
bank stock
U
سهام بانک
piggy bank
<idiom>
U
بانک کوچک
development bank
U
بانک توسعه
intermediary bank
U
بانک میانجی
bankroll
U
سرمایه بانک
bank overdraft
U
بدهی به بانک
central bank
U
بانک مرکزی
bank of deposit
U
بانک پس انداز
bankbill
U
برات بانک
bankbook
U
کتابچه بانک
bank asset
U
دارائی بانک
authorized bank
U
بانک مجاز
bank bill
U
برات بانک
loan bank
U
بانک وامی
clearing banks
U
بانک پس انداز
merchant banks
U
بانک بازرگانی
merchant bank
U
بانک بازرگانی
bank failures
U
ورشکستگی بانک
loan bank
U
بانک استقراضی
bank
U
در بانک گذاشتن
banks
U
بانک ضرابخانه
banks
U
در بانک گذاشتن
world bank
U
بانک جهانی
clearing bank
U
بانک پس انداز
bank
U
بانک ضرابخانه
remitting bank
U
بانک واگذارنده
shroff
U
بانک دار
state bank
U
بانک استان
state bank
U
بانک دولتی
saving bank
U
بانک پس انداز
bankers
U
بانک دار
data bank
U
بانک داده ها
data bank
U
بانک اطلاعات
data bank
U
بانک اطلاعاتی
data banks
U
بانک داده ها
data banks
U
بانک اطلاعات
data banks
U
بانک اطلاعاتی
bank rate
U
نرخ بانک
memory bank
U
بانک حافظه
germplasm bank
U
بانک گونه ها
monopoly bank
U
بانک انحصاری
banker
U
بانک دار
mortgage bank
U
بانک رهنی
national bank
U
بانک ملی
receptions
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
taking of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
ksr
U
کلمه کلیدی ارسال-پذیرش
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
hearing of evidence
U
پذیرش سند و گواهی
[حقوق]
keyboard send receive
U
صفحه کلید ارسال- پذیرش
emergency admission
U
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
market acceptance
U
پذیرش کالا توسط بازار
declaration of intention
U
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
take one's own medicine
<idiom>
U
پذیرش محاکمه بدون شکایت
acceptance sampling
U
پذیرش کالاپس از نمونه برداری
reception
U
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
to place money in the bank
U
پول در بانک گذاشتن
export import bank
U
بانک صادرات واردات
issuing bank
U
بانک گشاینده اعتبار
collecting bank
U
بانک وصول کننده
drawen on the national bank
U
عهده بانک ملی
accepting bank
U
بانک قبول کننده
approved bank
U
بانک تایید شده
federal reserve bank
U
بانک فدرال رزرو
deposits
U
به حساب بانک گذاشتن
German Central Bank
U
بانک مرکزی آلمان
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
deposit with the bank
U
در بانک ودیعه گذاردن
issuing bank
U
بانک صادر کننده
to pay in
U
بحساب بانک گذاشتن
bank of issue
U
بانک ناشر اسکناس
croupiers
U
کمک صاحب بانک
presenting bank
U
بانک ارائه کننده
confirming bank
U
بانک تائید کننده
deposit
U
به حساب بانک گذاشتن
paying bank
U
بانک پرداخت کننده
croupier
U
کمک صاحب بانک
account
U
حساب داشتن در بانک
negotiating bank
U
بانک معامله کننده
deposit in the bank
U
در بانک به ودیعه گذاردن
bank balance sheet
U
تراز نامه بانک
Where is the nearest bank?
U
نزدیکترین بانک کجاست؟
stakeholder
U
نگهدارنده بانک در قمار
accepting bank
U
بانک قبولی نویس
bankable
U
نقد شدنی در بانک
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
freeload
<idiom>
U
پذیرش غذا وخانه باهزینه دیگری
write off
<idiom>
U
پذیرش خسارت وپیش از آن نگران نبودن
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank for international settlements
U
بانک پرداختهای بین المللی
I have entangled myself with the banks .
U
خودم را گرفتار بانک ها کردم
stop payment
U
دستور عدم پرداخت چک به بانک
Which bank do you bank with?
U
در کدام بانک حساب دارید؟
bankbook
U
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
opening bank
U
بانک باز کننده اعتبار
bank capital requirement
U
سرمایه مورد نیاز بانک
Which bank do you bank with?
U
با کدام بانک کار می کنید؟
blood banks
U
بانک جمع اوری خون
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
blood bank
U
بانک جمع اوری خون
accepting bank
U
بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accepts
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept
U
سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
interactive
U
برنامه کامپیوتری قادر به پذیرش داده از عملوند
banks
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
U
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
cashier's check
U
چکی که بانک عهده خود بکشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com