English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3588 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
committable U قابل ارتکاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
treasonable U خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
treasonoius U خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
Other Matches
perpetration U ارتکاب
commissions U ارتکاب
commitment U ارتکاب
commissioning U ارتکاب
commitments U ارتکاب
commission U ارتکاب
commissions U ارتکاب ماموریت
suspicion U فن به ارتکاب جرم
committal U سرسپردگی ارتکاب
perpetration of a crime U ارتکاب جرم
commission of acts U ارتکاب عمل
commission U ارتکاب ماموریت
commissioning U ارتکاب ماموریت
suspicions U فن به ارتکاب جرم
in flagrant d. U درعین ارتکاب عمل
in the very act U در حین ارتکاب جرم
in flagrant delict U درعین ارتکاب گناه
of malice prepense U با قصد ارتکاب گناه
flagrante delicto U درحال ارتکاب جرم
red handed U هنگام ارتکاب جنایت
red handed U درحین ارتکاب جنایت
solicitation U تحریک به ارتکاب جرم
He was caught with his pants down. U مچ او [مرد] را حین ارتکاب گرفتند.
to catch with one's pants down U مچ [کسی ] را گرفتن [حین ارتکاب]
To catch someone in the very act . U مچ کسی را گرفتن ( حین ارتکاب )
To be caught red - handed. U گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
He was arrested in the very act . U حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
red-handed U دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
burglaries U ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglary U ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
quarter session U محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
sensible U قابل درک قابل رویت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
achievable U قابل وصول قابل تفریق
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
apt U قابل
able U قابل
sensible U قابل حس
good U قابل
thorough paced U قابل
dissoluble U قابل حل
incapable U نا قابل
ablest U قابل
qualified U قابل
abler U قابل
soluble U قابل حل
solvable U قابل حل
capable U قابل
acceptor U قابل
newsworthy U قابل انتشار
considerable U قابل توجه
liveable U قابل معاشرت
traceable U قابل تعقیب
culpable U قابل مجازات
divisible U قابل تقسیم
voidable <adj.> U قابل لغو
traceable U قابل ردیابی
dubitable U قابل تردید
tractile U قابل اتساع
liveable U قابل زندگی
opens U قابل بحث
opened U قابل بحث
irrecusable U غیر قابل رد
open U قابل بحث
cultivable U قابل کشت
tractile U قابل کشش
voidable <adj.> U قابل ابطال
extendable U قابل تمدید
extendable U قابل تعمیم
declinable U قابل تصریف
irrigable U قابل ابیاری
livable U قابل زیستن
decidable U قابل حکم
applicable U قابل اجراء
applicable U قابل اطلاق
decipherable U قابل استخراج
excitable U قابل تحریک
deducible U قابل کسر
defeasible U قابل القاء
pitiable U قابل ترحم
livable U قابل زندگی
employable U قابل استخدام
disputable U قابل بحث
decomposable U قابل تجزیه
dividable U قابل تقسیم
distributable U قابل توزیع
distillable U قابل تقطیر
permeable U قابل نفوذ
transformative U قابل تغییر
liveable U قابل زیستن
vibratile U قابل اهتزاز
reversible U قابل نقض
livable U قابل معاشرت
elastic U قابل ارتجاع
controvertible U قابل مباحثه
correctable U قابل تصحیح
willable U قابل اعمال
eludible U قابل گریز
exportable U قابل صدور
willable U قابل اراده
effaceable U قابل زدودن
warrantable U قابل گواهی
observable U قابل مراعات
superimposable U قابل تحمیل
knowable U قابل دانستن
superimposable U قابل تزاید
superposable U قابل انطباق
willable U قابل ارث
superimposable U قابل اضافه
meltable U قابل ذوب
medicable U قابل معالجه
separable U قابل تفکیک
wirable U قابل مخابره
statutable U قابل تقنین
winnable U قابل فتح
maintainable U قابل نگاهداری
suable U قابل پیگرد
submergible U قابل فروکردن در اب
conveyable U قابل انتقال
submersible U قابل شناوری
conveyable U قابل رساندن
supportable U قابل تحمل
supposable U قابل فرض
criticizable U قابل انتقاد
titratable U قابل عیارگیری
to come into effect U قابل اجراشدن
substantial U قابل توجه
to take effect U قابل اجراشدن
to come into operation U قابل اجراشدن
crystallizable U قابل تبلور
voidable <adj.> U قابل فسخ
preferable U قابل ترجیح
machinable U قابل تراش
effable U قابل تغییر
swimmable U قابل شناوری
emendable U قابل تصحیح
macroscopic U قابل رویت
temptable U قابل اغوا
terminable <adj.> U قابل فسخ
thankworthy U قابل سپاسگزاری
transferable U قابل ورابری
thinkable U قابل فکر
crescive U قابل رشد
expendable U قابل خرج
discernible U قابل تمیز
describable U قابل توصیف
recommendable U قابل توصیف
despisable U قابل استحقار
detachable bottom U کف قابل تفکیک
determinable U قابل تعیین
detonable U قابل انفجار
detonatable U قابل انفجار
limpsey U قابل انحناء
remarkable U قابل توجه
discernible U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
serviceable U قابل استفاده
deprivable U قابل محرومیت
admissible U قابل قبول
limsy U قابل انحناء
limpsy U قابل انحناء
treatable U قابل درمان
dislikable U قابل تنفر
Recent search history Forum search
1frangible
1due amount
1afterbody and a forebody; at least one activatable flow effector on the missile or aircraft afterbody;
2به جرم مرتکب می شود
2به جرم مرتکب می شود
2single gas
1he booted them off to the isle of the lost
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
2Rowdy
1For drop-off and assistance with annul rent serviews
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com