Perdic | فضای شتاب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	acceleration space U	فضای شتاب

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	cyclotron U	دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
	bin storage space U	فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
	ullage U	فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
	over hasty U	پر شتاب
	acceleration lane U	خط شتاب
	hie thee U	شتاب کن
	haste U	شتاب
	hustling U	شتاب
	hustles U	شتاب
	hustled U	شتاب
	accelerators U	شتاب
	hustle U	شتاب
	precipitation U	شتاب
	at leisure U	بی شتاب
	hastiness U	شتاب
	expediency U	شتاب
	expedience U	شتاب
	in a hurry U	در شتاب
	cursoriness U	شتاب
	speed U	شتاب
	speeding U	شتاب
	speeds U	شتاب
	at full lick U	با شتاب
	unhurriedly U	بی شتاب
	unhurried U	بی شتاب
	pelts U	شتاب
	pelted U	شتاب
	pelt U	شتاب
	acceleration U	شتاب
	accelerator U	شتاب
	accelerate U	شتاب دادن
	speeding U	شتاب کامیابی
	speeding U	شتاب حرکت
	speeds U	شتاب کامیابی
	angular acceleratin U	شتاب زاویهای
	angular acceleration U	شتاب زاویهای
	speeds U	میزان شتاب
	speed U	شتاب حرکت
	coefficient of acceleration U	ضریب شتاب
	in a hurried state U	در حال شتاب
	electron acceleration U	شتاب الکترون
	despatched U	کشتن شتاب
	despatches U	کشتن شتاب
	despatching U	کشتن شتاب
	dispatch U	کشتن شتاب
	dispatched U	کشتن شتاب
	dispatches U	کشتن شتاب
	d. haste U	شتاب زیاد
	retardation U	شتاب منفی
	hastener U	شتاب کننده
	centripetal acceleration U	شتاب مرکزگرا
	speed U	شتاب کامیابی
	speed U	میزان شتاب
	speeding U	میزان شتاب
	hasty U	شتاب زده
	hurry U	راندن شتاب
	accelerates U	شتاب دادن
	hurrying U	شتاب کردن
	hurrying U	راندن شتاب
	deceleration U	شتاب منفی
	deceleration U	شتاب کاهنده
	hurry U	شتاب کردن
	hurries U	راندن شتاب
	accelerating U	شتاب دادن
	tilt U	شتاب پرتاب
	tilted U	شتاب پرتاب
	tilts U	شتاب پرتاب
	hurriedly U	از روی شتاب
	hurries U	شتاب کردن
	peremptory U	شتاب امیز
	acceleration of gravity U	شتاب گرانش
	acceleration of gravity U	شتاب گرانی
	acceleration principle U	اصل شتاب
	acceleration time U	زمان شتاب
	accelerometer U	شتاب سنج
	acceleration of gravity U	شتاب ثقل
	apparent gravity U	شتاب ثقل
	accelerated particle U	ذره با شتاب
	accelerating electrode U	الکترود شتاب ده
	accelerating power U	قدرت شتاب
	acceleration coefficient U	ضریب شتاب
	acceleration due to gravity U	شتاب ثقل
	accelerated U	شتاب دادن
	acceleration of free fall U	شتاب ثقل
	apparent gravity U	شتاب گرانی
	acceleration of free fall U	شتاب گرانی
	speeds U	شتاب حرکت
	skelp U	شتاب کردن
	positive acceleration U	شتاب مثبت
	post deflection acceleration U	شتاب ثانوی
	post haste U	با شتاب فراوان
	precipitateness U	شتاب زدگی
	previousness U	شتاب زدگی
	skeet U	شتاب کردن
	skelpit U	شتاب کردن
	spatchcock U	با شتاب جادادن
	normal acceleration U	شتاب قائم
	normal acceleration U	شتاب عمودی
	no hurry U	شتاب نداریم
	linear acceleration U	شتاب خطی
	longitudinal acceleration U	شتاب طولی
	make a push U	شتاب کردن
	negative acceleration U	شتاب منفی
	net acceleration U	شتاب برایند
	net acceleration U	شتاب خالص
	resultant acceleration U	شتاب برایند
	resultant acceleration U	شتاب خالص
	to come along U	شتاب کردن
	to look sharp U	شتاب کردن
	accelerators U	الکترد شتاب ده
	accelerators U	شتاب دهنده
	accelerator U	الکترد شتاب ده
	accelerator U	شتاب دهنده
	to make a hurry U	شتاب کردن
	to make haste U	شتاب کردن
	transverse acceleration U	شتاب عرضی
	whirry U	شتاب کردن
	jotted U	با شتاب نوشتن
	initial acceleration U	شتاب اولیه
	jots U	با شتاب نوشتن
	hie U	شتاب کردن
	impact acceleration	شتاب ضربه ای
	instantaneous acceleration	شتاب لحظه ای
	jot U	با شتاب نوشتن
	hying U	شتاب کردن
	hurriedness U	شتاب زدگی
	precipitately U	از روی شتاب زدگی
	jerked U	میزان تغییر شتاب
	jerking U	میزان تغییر شتاب
	jerks U	میزان تغییر شتاب
	hurry skurry U	دستپاچگی شتاب زدگی
	accelerator catalyst U	کاتالیزور شتاب دهنده
	hurry scurry U	دستپاچگی شتاب زدگی
	accelerator board U	تخته شتاب دهنده
	to polish off U	با شتاب پرداخت کردن
	decelerating electrode U	الکترد شتاب گیر
	post haste U	بسرعت شتاب فراوان
	accelerated particle U	ذره شتاب دار
	velocities U	سرعت سیر شتاب
	forwardness U	اشتیاق شتاب زدگی
	coefficient of acceleration U	ضریب شتاب اقتصادی
	pelts U	شتاب کردن ضربه
	ion accelerator U	شتاب دهنده یون
	pelted U	شتاب کردن ضربه
	pelt U	شتاب کردن ضربه
	centrifugal acceleration U	شتاب گریز از مرکز
	jerk U	میزان تغییر شتاب
	ionic centrifuge U	شتاب دهنده یونی
	linear accelerator	شتاب دهنده خطی
	velocity U	سرعت سیر شتاب
	electron accelerator U	شتاب دهنده الکترون
	at full pelt U	با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
	grab off U	با شتاب گرفتن قاپیدن
	compass acceleration error U	خطای شتاب جهت یاب
	slow and sure U	شتاب کار را خراب میکند
	full pelt U	با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
	premature decision U	تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
	decelerete U	بصورت منفی شتاب دادن
	hastiness U	دست پاچگی شتاب زدگی
	get a wiggle on <idiom> U	عجله کردن با شتاب رفتن
	i am in a hurry for it U	عجله دارم یا در شتاب هستم
	aerospace projection operations U	عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
	kinetic lead U	سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
	iam impatient to go U	دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
	gal U	واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
	gals U	واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
	coriolis acceleration U	شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
	red out U	از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
	earthquake factor U	مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
	poomse U	نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
	ride control U	سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
	opens U	فضای باز
	covered space U	فضای پوشیده
	atmospheric environement U	فضای جوی
	airspace U	فضای هوایی
	free space U	فضای خالی
	free space U	فضای ازاد
	gross space U	فضای کلی
	opened U	فضای باز
	hollow space U	فضای توخالی
	covered space U	فضای سر پوشیده
	life space U	فضای زیست
	lebensraum U	فضای حیاتی
	lacuna U	فضای خالی
	cellarage U	فضای زیرزمین
	cylinder capacity U	فضای سیلندر
	fornix U	فضای مجوف
	subspace U	فضای فرعی
	dead space U	فضای راکد
	workspace U	فضای کاری
	work space U	فضای دایر
	vacuity U	فضای خالی
	deep space U	فضای سه بعدی
	psychological space U	فضای روانی
	reflector space U	فضای بازتابی
	phase space U	فضای فازی
	eucleadian space U	فضای اقلیدسی
	image space U	فضای تصویر
	danger space U	فضای خطرناک
	floorage U	فضای صحن