Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
silencer
U
فرونشاننده ساکت کننده
silencers
U
فرونشاننده ساکت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assuasive
U
ساکت کننده
repessive
U
فرونشاننده
suppressive
U
فرونشاننده
suppressor
U
فرونشاننده
whist
U
ساکت
serene
U
ساکت
dormant
U
ساکت
cut it out
<idiom>
U
ساکت شو
soundless
U
ساکت
sockets
U
ساکت
quieter
U
ساکت تر
tace
U
ساکت
acquiescent
U
ساکت
tacet
U
ساکت
at pause
U
ساکت
lown
U
ساکت
shush
U
ساکت
sh
U
ساکت
silenced
U
ساکت کردن
hush
U
ساکت ارام
Dry up!
U
ساکت باش!
lulls
U
ساکت شدن
h!
U
ساکت باش
silent
U
ساکت بیصدا
tace
U
ساکت باش
silence
U
ساکت کردن
silences
U
ساکت کردن
silencing
U
ساکت کردن
stills
U
خاموش ساکت
lulling
U
ساکت شدن
stiller
U
خاموش ساکت
still
U
خاموش ساکت
stillest
U
خاموش ساکت
lull
U
ساکت شدن
lulled
U
ساکت شدن
pipe down !
<idiom>
U
ساکت باش!
he stood still
U
ساکت ایستاد
tacet
U
ساکت باش
Hush up!
<idiom>
U
ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue!
<idiom>
U
ساکت باش!
Silence!
<idiom>
U
ساکت باش!
Keep your trap shut!
U
ساکت باش !
to lie dormant
U
ساکت بودن
quiet
U
ساکت کردن
Hush!
<idiom>
U
ساکت باش!
Keep quiet!
<idiom>
U
ساکت باش!
Shush!
<idiom>
U
ساکت باش!
talk down
U
ساکت کردن
dead spot
U
منطقه ساکت
to put down
U
ساکت کردن
whish
U
ساکت باش
Quiet!silence!
U
خاموش ( ساکت ) !
keep quiet
<idiom>
U
ساکت ماندن
imperturbable
U
خونسرد ساکت
Stop talking!
<idiom>
U
ساکت باش!
quietest
U
ساکت کردن
conciliated
U
ساکت کردن
conciliating
U
ساکت کردن
quietens
U
ساکت کردن
quietening
U
ساکت کردن
mutely
U
بطور ساکت
quietened
U
ساکت کردن
quieten
U
ساکت کردن
calm
U
ساکت ساکن
calming
U
ساکت ساکن
calmed
U
ساکت ساکن
calmer
U
ساکت ساکن
mums
U
ساکت بودن
mum
U
ساکت بودن
conciliates
U
ساکت کردن
shush
U
ساکت کردن
input socket
ساکت ورودی
the sea was lulled
U
دریا ساکت شد
calms
U
ساکت ساکن
calmest
U
ساکت ساکن
keep still
U
ساکت باش
conciliate
U
ساکت کردن
whist
U
ساکت کردن
unsettled
U
ساکت نشده فروننشسته
mome
U
ادم ساکت وگیج
to hush up
U
ساکت نگاه داشتن
stanch
U
خاموش کردن ساکت شدن
appeased
U
ساکت کردن تسکین دادن
still
U
ساکت کردن خاموش شدن
It must be quiet.
باید ساکت و آرام باشد.
appease
U
ساکت کردن تسکین دادن
stiller
U
ساکت کردن خاموش شدن
save one's breath
<idiom>
U
به صرفت است که ساکت باشی
Do you have anything quieter?
U
آیا چیزی ساکت تر دارید؟
appeasing
U
ساکت کردن تسکین دادن
appeases
U
ساکت کردن تسکین دادن
stills
U
ساکت کردن خاموش شدن
stillest
U
ساکت کردن خاموش شدن
pipe down
U
راحت باش دادن ساکت شدن
to hold one's tongue
U
ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
I'm sick of that jike, cut it out, can't you?
U
حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
Be quiet, will you!
U
ساکت باش!
[صدایت خیلی بلند است]
hold one's tongue
<idiom>
U
جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
calm
U
: ارام کردن ساکت کردن
calming
U
: ارام کردن ساکت کردن
muffling
U
خاموش کردن ساکت کردن
extinguish
U
ساکت کردن ملغی کردن
calms
U
: ارام کردن ساکت کردن
calmer
U
: ارام کردن ساکت کردن
calmed
U
: ارام کردن ساکت کردن
still brith
U
خاموش کردن ساکت کردن
muffle
U
خاموش کردن ساکت کردن
calmest
U
: ارام کردن ساکت کردن
extinguishes
U
ساکت کردن ملغی کردن
extinguishing
U
ساکت کردن ملغی کردن
muffles
U
خاموش کردن ساکت کردن
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com