English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
canteen U فروشگاه یا رستوران سربازخانه
canteens U فروشگاه یا رستوران سربازخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canteens U فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
canteen U فروشگاه نوشابه واغذیه در سربازخانه یااردوگاه
She declined several restaurants before we could agree on one. U او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
barracking U سربازخانه
barracked U سربازخانه
barrack U سربازخانه
soldiers' home U سربازخانه
casern U سربازخانه
barracks U سربازخانه
fatigue duty U کاراجباری در سربازخانه
restaurant U رستوران
restaurants U رستوران
eatinghouse U رستوران
snack bar U رستوران
snack bars U رستوران
eating house U رستوران
tea shops U رستوران
coffee shop U رستوران
chop house U رستوران
buffets U رستوران
buffeting U رستوران
tea-rooms U رستوران
tea-room U رستوران
buffeted U رستوران
buffet U رستوران
tea shop U رستوران
cafe U رستوران
salon U رستوران مشروبفروشی
salons U رستوران مشروبفروشی
dumb waiters U رستوران سیار
dumb waiter U رستوران سیار
restauranteur U صاحب رستوران
restaurateurs U صاحب رستوران
restaurateur U صاحب رستوران
dance floor U محلمخصوصرقصدر رستوران
diners U واگن رستوران
diner U واگن رستوران
dining cars U واگن رستوران قطار
dining car U واگن رستوران قطار
saloons U سالن زیبایی رستوران
saloon U سالن زیبایی رستوران
salesroom U فروشگاه
canteen U فروشگاه
canteens U فروشگاه
store U فروشگاه
storing U فروشگاه
shopped U فروشگاه
shops U فروشگاه
shop U فروشگاه
Our office is facing (opposite)the restaurant. U دفتر ما روبروی رستوران است
station bar U رستوران ایستگاه راه آهن
hypermarkets U فروشگاه بسیاربزرگ
sea stores U فروشگاه دریایی
ship's service U فروشگاه ناو
hypermarket U فروشگاه بسیاربزرگ
supermarkets U فروشگاه بزرگ
supermarket U فروشگاه بزرگ
outlets U دررو فروشگاه
outlet U دررو فروشگاه
army stores U فروشگاه ارتش
computer store U فروشگاه کامپیوتر
department store U فروشگاه بزرگ
department stores U فروشگاه بزرگ
No vacancies. U جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
tearoom U رستوران کوچک ودنج مخصوص نسوان
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
The store across the street. U فروشگاه آنطرف خیابان
pro shop U فروشگاه باشگاه حرفهای
off-licence U فروشگاه نوشابههای الکلی
off-licences U فروشگاه نوشابههای الکلی
antique shop U فروشگاه اشیاء عتیقه
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
Can you recommend a good restaurant? U آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
exchange U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
the forthcoming book U کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
ten cent store U فروشگاه دارای کالاهای ارزان
quartermaster U فروشگاه وسایل سررشته داری
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
exchanged U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
commissary U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
commissaries U فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
quartermasters U فروشگاه وسایل سررشته داری
exchanges U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
exchanging U تبدیل ارز فروشگاه پادگان
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
certificate of gains or losses U سند مصدق سود و زیان فروشگاه
to have a look round [around] the stores [American E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
You name it , they have it in thes department store. U هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
to have a look round [around] the shops [British E] U برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
floorwalker U بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
to check out that new clothing store U نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
barmen U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barman U مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
extension U طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
storewide U شامل تمام موجودی انبار یاتمام فروشگاه
extensions U طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
general stores U فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
budget account حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
to ask somebody out for dinner U کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
commissary U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
commissaries U فروشگاه مواد غذایی پادگان مامور خوار بار و کارپردازارتش
juke joint U رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
rack U آویز فرش [قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com