English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
survivorship U زنده ماندن پس ازمرگ دیگری و حقوق ناشیه از ان
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
live U زنده بودن
lived U زنده بودن
to see the sun U زنده بودن
outlives U بیشتر زنده بودن از
outliving U بیشتر زنده بودن از
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر زنده بودن از
live on U بازهم زنده بودن
overlive U بیشتر زنده بودن از
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
cheerful <adj.> U زنده دل
live U :زنده
live U زنده
freshest U زنده
genial <adj.> U دل زنده
alive U زنده
lived U :زنده
lived U زنده
lighthearted U زنده دل
vivid U زنده
live bearing U زنده زا
biogen U زنده زا
liveliest U زنده
life full U سر زنده
fresh- U زنده
fresh U زنده
lively U زنده
biotic U زنده
vivific U زنده
cheerful <adj.> U دل زنده
lively <adj.> U دل زنده
coiner U زنده
quick U زنده
quicker U زنده
quickest U زنده
above ground U زنده
viviparous U زنده زا
animate U زنده
animates U زنده
livelier U زنده
dapper U زنده دل
plaster of Paris U گچ زنده
living U زنده
full of life U سر زنده
skylarker U زنده دل
dashing U زنده دل
alacritous U زنده
irresuscitable U زنده نشدنی
revived U زنده شدن
viva U زنده باد
waked U شب زنده داری
quickens U زنده کردن
revive U زنده شدن
wakes U شب زنده داری
quicklime U اهک زنده
live load U بار زنده
gamesome U زنده روح
vivas U زنده باد
inter vivos U در میان زنده ها
in vivo U بافت زنده
quickens U زنده شدن
night waking U شب زنده داری
quickened U زنده شدن
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
quickened U زنده کردن
quicken U زنده شدن
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
quicken U زنده کردن
ground ball U توپ زنده
vigil U شب زنده داری
live ball U توپ زنده
survived <past-p.> U زنده ماندن
vigils U شب زنده داری
wakefulness U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
revives U زنده شدن
live wires U سیم زنده
resuscitating U زنده کردن
wakeful U شب زنده دار
to restor to life U زنده کردن
spirituelle U بشاش سر زنده
spiritous U فعال زنده
reviviscence U زنده سازی
resusctate U زنده کردن
resuscitator U زنده کننده
resurge U زنده شدن
restore to life U زنده کردن
resuscitates U زنده کردن
resuscitated U زنده کردن
live wire U سیم زنده
vigilance U شب زنده داری
wight U موجود زنده
wanener U شب زنده دار
viviparity U زنده زایی
vivify U زنده کردن
vive int U زنده باد!
survivors U زنده ماندگان
protoplasm U جرم زنده
resuscitate U زنده کردن
restoration to life U زنده سازی
live U زنده کردن
resurrect U زنده کردن
survives U زنده ماندن
surviving U زنده ماندن
liven U زنده شدن
lucubration U شب زنده داری
long live U زنده باد
long little U زنده باد
living soil U خاک زنده
living polymer U بسپار زنده
living organisms U موجودات زنده
living environment U محیط زنده
liveliness U زنده دلی
survived U زنده ماندن
survive U زنده ماندن
resurrected U زنده کردن
resurrecting U زنده کردن
resurrects U زنده کردن
quick lime U اهک زنده
quick ening U زنده کننده
quick clay U بتن زنده
lived U زنده کردن
protoplast U واحدجرم زنده
playable U توپ زنده
pernoctation U شب زنده داری
to restorative to life U زنده کردن
live steam U بخار زنده
calcined lime U اهک زنده
to call back to life U زنده کردن
to bring to life U زنده کردن
call back to life U زنده کردن
good U توپ زنده
viable U زنده ماندنی
biomass U توده زنده
biopsy U زنده بینی
macroconsumer U زنده خوار
biogenic U زنده زایی
anabiosis U زنده سازی
to recover to life U زنده کردن
activity U زنده دلی
activities U زنده دلی
verve U زنده دلی
survivor U شخص زنده
biophage U زنده خوار
bioderm U لایه زنده
to have a wanton imagination U تخیلی زنده داشتن
revenant U ادم زنده شده
viviparous U جانور زنده زا ولود
necrosis U مردن نسوج زنده
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
vitality U انرژی و زنده دلی
biomass pyramid U هرم توده زنده
biogenic U موجد موجود زنده
up with peacel U زنده باد صلح
live load reduction U کاستن از بار زنده
being U موجود زنده شخصیت
lump lime U کلوخ اهک زنده
we are still above ground U هنوز زنده ایم
to bury alive U زنده بگورکردن یاگذاشتن
live down U باخاطرات زنده ماندن
revitalised U باز زنده ساختن
revitalises U باز زنده ساختن
night owl U ادم شب زنده دار
galliard U ادم دل زنده و شاداب
revitalizing U باز زنده ساختن
organism U ترکیب موجود زنده
organisms U ترکیب موجود زنده
haleness U سلامت زنده دلی
wake U شب زنده داری کردن
waked U شب زنده داری کردن
wakes U شب زنده داری کردن
photobiotic U زنده بواسطه نور
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
night owls U ادم شب زنده دار
revitalized U باز زنده ساختن
revitalize U باز زنده ساختن
revitalising U باز زنده ساختن
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ? U مگر زنده است ؟
combat survival U زنده ماندن در رزم
revitalizes U باز زنده ساختن
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
To bury blive. U زنده بگور کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com