English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
internunico U فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
locums U قائم مقام
vicar U قائم مقام
substitute U قائم مقام
locum U قائم مقام
vicars U قائم مقام
vice chancellor U قائم مقام
vice-chancellor U قائم مقام
vice-chancellors U قائم مقام
deputies U قائم مقام
subsitute U قائم مقام
substituted U قائم مقام
surreptitiously U قائم مقام
surrogates U قائم مقام
deputy U قائم مقام
locumtenens U قائم مقام
substituting U قائم مقام
surrogate U قائم مقام
successor U قائم مقام
vicegerent U جانشین قائم مقام
surrogate U قائم مقام شدن
commercial procuration U قائم مقام تجارتی
deputies U قائم مقام جانشین
procousul U قائم مقام کنسول
surrogates U قائم مقام شدن
deputy minister U قائم مقام وزیر
deputy U قائم مقام جانشین
deputies U نایب قائم مقام
consular agent U قائم مقام کنسول
deputy U نایب قائم مقام
commercial representative U قائم مقام تجارتی
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
deputy primeminister U قائم مقام نخست وزیر
substituting U قائم مقام جایگزین کردن
substitute U قائم مقام جایگزین کردن
substituted U قائم مقام جایگزین کردن
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
sent U فرستاده
envoi U فرستاده
apostles U فرستاده
apostle U فرستاده
missionary U فرستاده
missionaries U فرستاده
envoys U فرستاده
envoy U فرستاده
emissary U فرستاده
emissaries U فرستاده
parlementaire U فرستاده جنگی
legates U فرستاده پاپ
messenger U فرستاده رسول
envoy U فرستاده مامور
legate U فرستاده پاپ
envoys U فرستاده سیاسی
envoys U فرستاده مامور
committed <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
consigned <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
forwarded <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
opostolic delegate U فرستاده پاپ
delivered <adj.> <past-p.> U فرستاده شده
messengers U فرستاده رسول
god's messenger U فرستاده خدا
nunico U فرستاده پاپ
envoy U فرستاده سیاسی
envoy extraordiinary U فرستاده فوق العاده
sent via e-mail U بوسیله ایمیل فرستاده شد
advance ازپیش فرستاده شده
advancing ازپیش فرستاده شده
advances U : ازپیش فرستاده شده
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
remittee U گیرنده وجه فرستاده شده
invisible exports U فرستاده هایا صادرات نامحسوس
wirephoto U عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
embassage U مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
inviolability U مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
plumb lines U خط قائم
orthogonal U قائم
plumb line U خط قائم
normal U قائم
perpendecular U قائم
vertical U قائم
upstanding U قائم
vertical tail U دم قائم
upright U قائم
erects U قائم
right U قائم
erecting U قائم
righted U قائم
erected U قائم
erect U قائم
righting U قائم
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
rectangular U قائم الزاویه
high angle U تیر قائم
right-angled U قائم الزاویه
substantive U قائم بذات
prop U تقویت قائم
envelopment U احاطه قائم
propped U تقویت قائم
propping U تقویت قائم
stake U قائم کردن
staked U قائم کردن
stakes U قائم کردن
abeam U قائم بر مسیرحرکت
apeak U عمودی قائم
increate U قائم بالذات
enveloping U احاطه قائم
righted U قائم نگاهداشتن
envelop U احاطه قائم
vertical envelopement U احاطه قائم
quadratic U منشور قائم
vertical drop U ابشار قائم
self consistent U قائم بالذات
self perpetuation U قائم بذات
semierect U نیمه قائم
vertical creep U وارفتگی قائم
vertical circle U دایره قائم
vertical bulking U کمانش قائم
vertical axis U محور قائم
enveloped U احاطه قائم
subrogation U قائم مقامی
true vertical U قائم واقعی
envelops U احاطه قائم
righting U قائم نگاهداشتن
vertical force U نیروی قائم
normal vector U بردار قائم
local vertical U قائم محلی
vertical speed U سرعت قائم
normal acceleration U شتاب قائم
normal axis U محور قائم
vertical photograph U عکس قائم
perpendecular U خط عمودی یا قائم
right U قائم نگاهداشتن
ordinate U بعد قائم
vertical cut U برش قائم
normal plane U صفحه قائم
sheathing U تخته بندی قائم
right cone U مخروط قائم [ریاضی]
vertical envelopement U حرکت دورانی قائم
upload U همنه قائم نیرو
vertical deformation U تغییر شکل قائم
vertical probable error U اشتباه احتمالی قائم
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
right angled triangle U مثلث قائم الزاویه
vertical photograph U عکس هوایی قائم
wedge U اسکنه کولاس قائم
mercator chart U نقشه قائم الزاویه
plane of departure U سطح قائم تیر
recoil pit U چاله تیر قائم
prime vertical circle U دایره قائم اصلی
ablique coordinates U دستگاه مختصات قائم
short scope buoy U بویه شناور قائم
zenith U نقطه قائم بر نافر
wedging U اسکنه کولاس قائم
wedges U اسکنه کولاس قائم
wedged U اسکنه کولاس قائم
headers U بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header U بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
letters patent U نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
delegates U نماینده ها
agent U نماینده
depts U نماینده
delegated U نماینده
indicatory U نماینده
delegates U نماینده
delegating U نماینده
delegate U نماینده
dept U نماینده
proctor U نماینده
proxy U نماینده
attorney U نماینده
attorneys U نماینده
indicant U نماینده
nominee U نماینده
commissioners U نماینده
representatives U نماینده ها
nominees U نماینده
mercantile agent U نماینده
deligate U نماینده
agents U نماینده
commissioner U نماینده
deputy U نماینده
representative U نماینده
doers U نماینده
doer U نماینده
indicator U نماینده
factors U نماینده
deputies U نماینده
agency U نماینده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com