English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assassins U قاتل
manslayer U قاتل
murderess U قاتل
killers U قاتل
killer U قاتل
homicides U قاتل
homicide U قاتل
murderous U قاتل
murderers U قاتل
deadly U قاتل
deadlier U قاتل
bane U قاتل
cutthroat U قاتل
assassin U قاتل
slayer U قاتل
murderer U قاتل
deadliest U قاتل
parenticide U قاتل والدین
parricides U قاتل والدین
parricide U قاتل والدین
murderous U قاتل وار
hue and cry U تعقیب قاتل
wolfsbane U قاتل الذئب
tyrannicide U قاتل ستمگران
matricide U قاتل مادر مادرکش
internecine U کشتار متقابل قاتل
thugs U قاتل گردن کلفت
thug U قاتل گردن کلفت
ratsbane U گیاهان سمی قاتل موش
infanticide U قاتل بچه جدید الولاده
inamorato U عاشق
loveerless U بی عاشق
love some U عاشق
leman U عاشق
inamorata U زن عاشق
goo goo U عاشق
amorous U عاشق
lover U عاشق
amorist U عاشق
amonrist U عاشق
swain U عاشق
lovers U عاشق
parricide U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricides U قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
head over heel in love <idiom> U یک دل نه صد دل عاشق شدن
amorist U عاشق پیشه
adore U عاشق شدن
f. of books U عاشق کتاب
plighted lovers U دو تن عاشق ومعشوق
philobiblic U عاشق کتاب
to be in love U عاشق بودن
To fall in love (with someone). U عاشق شدن
in love <idiom> U عاشق شدن
philharmonic U عاشق موسیقی
amative U عاشق پیشه
narcissist U عاشق خود
lover like U عاشق وار
paramour U عاشق معشوقه
fall in love with U عاشق شدن به
shutterbug U عاشق عکاسی
adores U عاشق شدن
kleptomaniacs U عاشق سرقت
adoring U عاشق شدن
kleptomaniac U عاشق سرقت
adored U عاشق شدن
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
fall for <idiom> U خیلی عاشق بودن
stagestruck U عاشق صحنه نمایش
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
to fall in love with a woman U بزنی عاشق شدن
to fall in love with a woman U عاشق زنی شدن
sweet on <idiom> U عاشق کسی شدن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
fall in love with <idiom> U عاشق کسی شدن
to fall in love [with somebody] U عاشق [کسی] شدن
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
adorer U ستایش کننده عاشق
lovelorn U عاشق دلخسته غمزده عشق
To fall in love at first sight. U بانگاه اول عاشق شدن
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
loves U عشق داشتن عاشق بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
love U عشق داشتن عاشق بودن
frying U فرزند
sons U فرزند
filicide U فرزند کش
son U فرزند
gets U فرزند
only child U تک فرزند
scion U فرزند
progeniture U فرزند
scions U فرزند
progency U فرزند
offspring U فرزند
child U فرزند
get U فرزند
progeny U فرزند
breed U فرزند
sonless U بی فرزند
impignorate U فرزند
bairn U فرزند
sonship U فرزند
breeds U فرزند
getting U فرزند
fry U فرزند
bairns U فرزند
fries U فرزند
He doesnt do it for our black eyes. U عاشق چشم وابروی ماکه نیست
sonnish U فرزند وار
to berave of ason U بی فرزند کردن
whoreson U فرزند فاحشه
sonny U فرزند جان
orestes U فرزند اگاممنون
stepchild U فرزند خوانده
nurse child U فرزند خوانده
nurse child U فرزند رضائی
filicide U فرزند کشی
foster child U فرزند خوانده
adoption فرزند خواندگی
fosterling U فرزند رضاعی
firstborn U فرزند ارشد
stepchildren U فرزند خوانده
stepson U فرزند خوانده
adopted child U فرزند خوانده
stepsons U فرزند خوانده
child adoption U فرزند خواندگی
godchildren U فرزند خوانده
hagseed U فرزند زن ساحره
polynices U فرزند ادیپوس
Paris U فرزند " پریام "
godchild U فرزند خوانده
bibliophile U کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
problem child U فرزند مسئله دار
freeborn U فرزند ازاد مرد
fruit U فرزند میوه دادن
he is my only child U فرزند یگانه من است
the losser of a child U فقدان یا داغ فرزند
fruits U فرزند میوه دادن
medea complex U عقده فرزند کشی
mac U پیشوندی بمعنی " فرزند"
sole offspring U فرزند منحصر بفرد
macs U پیشوندی بمعنی " فرزند"
judah U یهودا فرزند یعقوب
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
fosterling U طفل شیرخوار فرزند خوانده
thyestes U فرزند پلوپس وبرادر اتریوس
ancestral file U که فرزند فایل جاری است
abel U فرزند ادم ابوالبشر که برادرش
isaac U اسحق فرزند حضرت ابراهیم
parenting U پس انداختن و بار آوردن فرزند
japheth U یافث فرزند نوح پیامبر
hagborn U شیطان زاده فرزند ساحره
levi U لاوی فرزند یعقوب پیغمبر
adoptionist U معتقد به فرزند خواندگی عیسی
ishmael U اسمعیل فرزند ابراهیم وهاجر
to turn somebody's head <idiom> U کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
shem U سام فرزند بزرگ نوح پیغمبر
jonathan U یوناتان فرزند شائول و دوست داود پیغمبر
ultimogeniture U اصول رسیدن میراث به فرزند کهتر حق کهتری
primogeniture U حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
jus sanguinis U قانونی که بموجب ان تابعیت فرزند از روی تابعیت والدینش معین میگردد
grandfather file U سومین گونه معروف فایل پشتیبان پس از فایل پدر و فرزند
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
parent program U در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
tenant by curtesy U عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
stuck on <idiom> U دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com