English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
laicism U غیر روحانی بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
anagogic U روحانی
heavenly U روحانی
marabou U روحانی
ethereal U روحانی
sacred U روحانی
etherean U روحانی
spiritually U روحانی
unwordly U روحانی
unworldly U روحانی
herdsmen U روحانی
marabout U روحانی
clergymen U روحانی
clergyman U روحانی
spiritualist U روحانی
unfrocked U روحانی
spiritual U روحانی
spiritualists U روحانی
herdsman U روحانی
padres U پدر روحانی
pater U پدر روحانی
padre U پدر روحانی
charisma U جذبه روحانی
spiritualize U روحانی کردن
laywoman U زن غیر روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
etherealize U روحانی کردن
hymns U سرود روحانی
spiritual U روحانی معنوی
residentiary U روحانی مقیم
hymn U سرود روحانی
copartnership U ردای روحانی
prelacy U حکومت روحانی
spirituality U عالم روحانی
hierarch U رئیس روحانی
lays U غیر روحانی
temporal U غیر روحانی
perdition U مرگ روحانی
lay U غیر روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
pastor U پیشوای روحانی
pastors U پیشوای روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
deconsecrate U غیر روحانی کردن
hiearchic U وابسته به سران روحانی
raptures U وجد روحانی ربایش
secularizing U غیر روحانی کردن
secularizes U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
secular songs U سرودهای غیر روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
layman U شخص غیر روحانی
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
apostle U عالیترین مرجع روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
apostles U عالیترین مرجع روحانی
secularize U غیر روحانی کردن
priest U روحانی کشیشی کردن
raptures U شعف وخلسه روحانی
religious U تارک دنیا روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
spirituous U دارای حالت روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
heaven U خدا عالم روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
priests U روحانی کشیشی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
secularising U غیر روحانی کردن
secularises U غیر روحانی کردن
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
laity U مردم غیر روحانی ناشی
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
agree U متفق بودن همرای بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
consist U شامل بودن عبارت بودن از
agreeing U متفق بودن همرای بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
moon U سرگردان بودن اواره بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
include U شامل بودن متضمن بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com