Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
no decompression dive
U
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hang off
U
مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
decompression stop
U
مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
prints
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
stop over
U
توقف کوتاه مدت
interval
U
توقف کوتاه بین دو عمل
race condition
U
حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
vertical scale
U
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
elevation tracking
U
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
stop and go
U
پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
climb mode
U
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
diving
U
غواصی
skin-diving
U
غواصی
skin diving
U
غواصی
scuba diving
U
غواصی با وسایل
dived
U
غواصی کردن
dive
U
غواصی کردن
fins
U
کفش غواصی
fin
U
کفش غواصی
dry suit
U
لباس غواصی
bootie
U
کفش غواصی
wet suits
U
لباس غواصی
splash line
U
خط پریدن به اب در غواصی
diving bell
U
الت غواصی
seadopod
U
اطاقک غواصی
swin fin
U
کفش غواصی
splash line
U
خط شروع غواصی
wet suit
U
لباس غواصی
air tank
U
کپسول هوای غواصی
snorkeling
U
غواصی بکمک لوله و ماسک
decompression diving
U
غواصی در عمق یا زمان معین
valve
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
k valve
U
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
valves
U
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
skip breathing
U
حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
diver's flag
U
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
climb
U
صعود
bulging
U
صعود
escalade
U
صعود
bulges
U
صعود
bulge
U
صعود
pull up
U
صعود
ascendance
U
صعود
climbed
U
صعود
climbing
U
صعود
climbs
U
صعود
ascension
U
صعود
ascents
U
صعود
ascent
U
صعود
bulged
U
صعود
up
U
صعود کردن
rise
U
خیز صعود
consecutive climbing
U
صعود نوبتی
clear way
U
محوطه صعود
continuous climbing
U
صعود طبیعی
climbs
U
صعود کردن
upping
U
صعود کردن
climb
U
صعود کردن
layback
U
صعود دولفری
vertical speed
U
سرعت صعود
mounts
U
صعود ترفیع
mount
U
صعود ترفیع
rises
U
خیز صعود
mountant
U
صعود کننده
rises
U
صعود طلوع
herringbone step
U
صعود جناقی
rate of climb
U
میزان صعود
rise
U
صعود طلوع
upped
U
صعود کردن
climbed
U
صعود کردن
free climbing
U
صعود ازاد
climbing
U
صعود کردن
angle of departure
U
زاویه صعود
alpinism
U
صعود سبکبار
ascending
U
صعود کننده
soar
U
صعود کردن
soared
U
صعود کردن
soars
U
صعود کردن
artificial climbing
U
صعود مصنوعی
back and knee climbing
U
صعود تنورهای
balance climbing
U
صعود تعادلی
climb corridor
U
دالان صعود هواپیما
sidestep
U
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
U
صعود پلهای از پهلو
boiling point elevation
U
صعود نقطه جوش
rising
U
درحال ترقی یا صعود
sidesteps
U
صعود پلهای از پهلو
aircraft climb corridor
U
دالان صعود هواپیما
bring up
U
صعود با حمایت از بالا
sidestepping
U
صعود پلهای از پهلو
ups and downs
U
صعود وافول اقبال
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
vertical takeoff
U
سرعت صعود اولیه هواپیما
vertical speed
U
سرعت صعود عمودی هواپیما
assumption
U
جشن صعود مریم باسمان
cloud top height
U
ارتفاع صعود قارچ اتمی
boiling point elevation constant
U
ثابت صعود نقطه جوش
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
angle of departure
U
زاویه صعود هواپیما از روی باند
climbing wax
U
واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
sidestep traverse
U
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
vertical replenishment
U
تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
blast valve
U
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
decompression table
U
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
climber
U
پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
vent valve
U
دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
toss bombing
U
نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
it does not weigh with me
U
ندارد
there is no style about her
U
ندارد
there is no limit to it
U
حد ندارد
he is not of that stamp
U
را ندارد
flicker free
U
ی ندارد
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
stand
U
توقف
pauses
U
توقف
paused
U
توقف
pause
U
توقف
cessation
U
توقف
suspension of payment
U
توقف
stopple
U
توقف
tarriance
U
توقف
pausing
U
توقف
stop code
U
کد توقف
suspensions
U
توقف
halted
U
توقف
syncope
U
توقف
suspension
U
توقف
halt
U
توقف
stopped
U
توقف
insolvency
U
توقف
stopping
U
توقف
interrupt
U
توقف
flag stop
U
توقف
interrupting
U
توقف
stops
U
توقف
interrupts
U
توقف
commorant
U
توقف
interruptions
U
توقف
halts
U
توقف
stop
U
توقف
stoppage
U
توقف
stoppages
U
توقف
park
U
توقف
parked
U
توقف
interruption
U
توقف
parks
U
توقف
it lacks soul
U
روح ندارد
he has no excuse what
U
عذری ندارد
no object
U
اهمیت ندارد
no matter
U
اهمیت ندارد
dont mention it
U
اهمیت ندارد
it is well enough
U
عیبی ندارد
he has an a. to grind
U
غرضی ندارد
it does not matter
U
اهمیت ندارد
it is nothing new
U
تازگی ندارد
his hat cover his fanily
U
هیچکس را ندارد
hadn't
U
ندارد نبایستی
it is nothing out of the way
U
غرابتی ندارد
he is out of huomor
U
دماغ ندارد
it is of no weight
U
قدرواهمیتی ندارد
he has nothing of his own
U
چیزی ندارد
he has nostomach for the fight
U
سر دعوا ندارد
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
he has no manners
U
اداب ندارد
he hasno notion of going
U
سر رفتن ندارد
it is a soft snap
U
کاری ندارد
there is no limit to it
U
اندازه ندارد
Don’t mention it.
U
قابلی ندارد.
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
It is no trouble at all.
U
زحمتی ندارد
Nothing is quite impossible.
U
کارنشد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
U
عیب ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
U
مقصودی ندارد
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
seasoned
U
هنگام
season
U
هنگام
at the same moment
U
در آن هنگام
seasons
U
هنگام
moment
U
هنگام
during
U
هنگام
gamut
U
هنگام
term
U
هنگام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com