Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (531 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the setting of the sun
U
غروب کردن خورشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heliocentric
U
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
to go down
U
غروب کردن
go down
U
غروب کردن
the sun is near setting
U
افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
to screen one's eyes from the sun
U
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
shoots
U
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
shoot
U
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
gloam
U
غروب
sunset
U
غروب
nights
U
غروب
evening
U
غروب
evenfall
U
غروب
sundown
U
غروب
night
U
غروب
sunsets
U
غروب
visible setting
U
غروب مرئی
vesper
U
غروب نمازمغرب
dusk
U
هنگام غروب
evening naval twilight
U
غروب دریایی
second dog watch
U
پاس غروب
westering
U
غروب کننده
cockshut
U
غروب افتاب
theoretical setting
U
غروب نظری
vesper
U
ستاره غروب
moonset
U
غروب ماه
sunsets
U
غروب افتاب
sunset
غروب آفتاب
even fall
U
اول غروب
hesper
U
مظهرستاره غروب یازهره
gloaming
U
غروب تاریک و روشن
acronichal
U
فاهر شونده در غروب افولی
acronical
U
فاهر شونده در غروب افولی
dog watch
U
پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
airglow
U
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
suns
U
خورشید
sun
U
خورشید
phoebus
U
خورشید
sunned
U
خورشید
daystar
U
خورشید
sol
U
خورشید
day star
U
خورشید
the greater lumen
U
خورشید
sunning
U
خورشید
parhelion
U
خورشید کاذب
actinometer
U
پرتوسنج خورشید
parhelion
U
عکس خورشید
corona
U
خرمن خورشید
sun's disk
U
قرص خورشید
coronas
U
خرمن خورشید
sol
U
الهه خورشید
samson
U
اهل خورشید
declination
U
میل خورشید
eclipse of the sun
U
خورشید گرفتگی
macule
U
لکه خورشید
heliometer
U
خورشید سنج
titan
U
خدای خورشید
titans
U
خدای خورشید
solar eclipse
U
گرفت خورشید
actinometre
U
پرتوسنج خورشید
perihelion
U
حضیض خورشید
air thread
U
لعاب خورشید
d. of the sun
U
انحراف خورشید
sunlight
U
نور خورشید
mock sun
U
عکس خورشید
helium
U
گاز خورشید
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
chromatosphere
U
هاله سرخ خورشید
hour angle
U
زاویه ساعتی خورشید
sunglow
U
فلق و شفق خورشید
coronal
U
هاله خورشید وغیره
coronel
U
هاله خورشید وغیره
first light
U
اولین طلیعه خورشید
parheliacal
U
مانند عکس خورشید
anthelion
U
هاله رو به روی خورشید
opposition jupiter to the sun
U
تقابل بر جیس با خورشید
helios
U
دارگونه خورشید خورشیدخدا
spectrohelioscope
U
طیف بین خورشید
sunspot
U
لکه روی خورشید
The earth moves round the sun.
U
زمین دوز خورشید می چرخد
perihelion
U
نزدیکترین نقطه مدار به خورشید
sunrise
U
طلوع خورشید تیغ افتاب
photoheliograph
U
دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
heliometer
U
الت پیمایش قطر خورشید
solar flare
U
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
pyrheliometer
U
گرماسنج ونیرو سنج خورشید
The earth moves round the sun .
U
زمین بدور خورشید می گردد
gossamery
U
لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
sunrises
U
طلوع خورشید تیغ افتاب
sunlight
U
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
Plants store up the sun's energy.
U
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
midnight sun
U
خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
aureole
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
snowblink
U
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
spectroheliogram
U
تصویر یک رنگ طیف نمای خورشید
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
actinogram
U
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
spectroheliograph
U
تصویریک رنگ طیف نمای خورشید
aureola
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
flocculus
U
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید
parhelic
U
وابسته به عکس خورشیدیاشمس کاذب مانندعکس خورشید
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
reversing layer
U
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
mithra
U
نام دارگونه روشنایی یا خورشید در میان ایرانیان باستانی
actinograph
U
دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
heliometry
U
پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
camera lucida
U
[ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
autumnal equinox
U
نقطه عبور خورشید ازاستوای نجومی در اول پاییز
noises
U
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise
U
استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
helical
U
ستارهای که قبل از طلوع یا افول خورشید قابل رویت است شمسی
supernovas
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
supernovae
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
langley
U
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
sailings
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
supernova
U
ستاره دارای نور متغیری که روشنی اش صد میلیون برابر خورشید است .ابرنواختران
sail
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed
U
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
apolline
U
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
heliograph
U
گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
white out
U
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
gossamer
U
لعاب خورشید لعاب عنکبوت
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com