Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prismatic spectacles
U
عینک نادرست نما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
nosepiece
U
پل عینک
interpupillary
U
عینک
goggles
U
عینک
spectacles
U
عینک
spectacle
U
عینک
winker
U
عینک
eyeglass
U
عینک
glass eye
U
عینک
barnacles
U
عینک
lorgnette
U
عینک
specs
U
عینک
lorgnettes
U
عینک
glasses
عینک
glass
U
عینک
To wear glasses.
U
عینک زدن
goggled
U
عینک پرواز
goggling
U
عینک پرواز
optician
U
عینک ساز
opticians
U
عینک ساز
smoked glasses
U
عینک دودی
rims
U
قاب عینک
snow goggles
U
عینک افتابگیر
dark glasses
عینک آفتابی
monocle
U
عینک یک چشمی
pince nez
U
عینک دماغی
sunglasses
U
عینک افتابی
rim
U
قاب عینک
gig lamps
U
نمایش عینک
snow goggles
U
عینک توفان
spectacled
U
عینک دار
optic
U
شیشه عینک
monocles
U
عینک یک چشمی
field glasses
U
عینک صحرایی
field glasses
U
عینک رزمی
goggles
U
عینک ایمنی
earpieces
U
دستهی عینک
goggles
U
عینک صحرائی
goggles
U
عینک افتابی
goggles
U
عینک محافظ
half-glasses
عینک یک چشمی
butt-strap
U
لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
bespectacled
U
عینک زده
smoked
U
عینک دودی
sun glasses
U
عینک آفتابی
burning glass
U
عینک جوشکاری
optometry
U
عینک فروشی
eyeglass
U
عینک فنری
optometry
U
عینک سازی
eye glass
U
عینک دستی
eyeglass
U
عینک یک چشم
optometrist
U
عینک ساز
gig lamps
U
عینک شاخدار
peeper
U
ایینه عینک
goggle
U
عینک پرواز
safety glass
U
عینک ایمنی
safety glasses
U
عینک ایمنی
lorgnettes
U
عینک پنسی
lorgnette
U
عینک پنسی
earpiece
U
دسته عینک
temple
U
دسته عینک
oculist
U
عینک ساز
oculists
U
عینک ساز
bifocals
U
دو دید عینک دو کانونی
bifocal
U
دو دید عینک دو کانونی
to wear glasses
U
عینک گذاشتن یازدن
rose-coloured spectacles
U
عینک خوش بینی
scissors-glasses
عینک قیچی شکل
goggles
U
عینک حفاظ دار
he wears glasses
U
عینک زده است یادارد
pebbles
U
شیشه عینک نوعی عقیق
lorgnettes
U
عینک مخصوص روی بینی
optician
U
عینک فروش دوربین ساز
lorgnette
U
عینک مخصوص روی بینی
wear
U
عینک یا کراوات زدن فرسودن
pebble
U
شیشه عینک نوعی عقیق
opticians
U
عینک فروش دوربین ساز
wears
U
عینک یا کراوات زدن فرسودن
optometric
U
وابسته به میزان دید و عینک سازی
vectograph
U
عکس مخصوص استفاده از عینک برجسته بینی
inconsecutive
U
نادرست
unfair
U
نادرست
inconsequent
U
نادرست
false code
U
کد نادرست
infirmly
U
نادرست
sinister
U
کج نادرست
spurious
U
نادرست
wrongful
U
نادرست
out of trim
U
نادرست
crooked
U
نادرست
out of a
U
نادرست
out of order
U
نادرست
trumped-up
U
نادرست
phony
U
نادرست
impure
U
نادرست
phonies
U
نادرست
phoneys
U
نادرست
phoney
U
نادرست
trumped up
U
نادرست
unfairly
U
نادرست
inaccurate
U
نادرست
amiss
U
نادرست
fouler
U
نادرست
in error
<adj.>
U
نادرست
foulest
U
نادرست
fouls
U
نادرست
unsafe
U
نادرست
inexact
U
نادرست
dishonest
U
نادرست
fouled
U
نادرست
erroneous
U
نادرست
false
<adj.>
U
نادرست
imprecise
U
نادرست
false
U
نادرست
foul
U
نادرست
distractor
U
گزینه نادرست
mispronounciation
U
تلفظ نادرست
improper
U
نامناسب نادرست
miscue
U
ضربه نادرست
paralogism
U
قیاس نادرست
missatement
U
گفته نادرست
jackleg
U
ناشی نادرست
false code
U
رمز نادرست
heterography
U
املای نادرست
inaccurately
U
بطور نادرست
untrue
U
نادرست خائن
mistranslation
U
ترجمه نادرست
inexactly
U
بطور نادرست
fallacy of composition
U
تعمیم نادرست
foul bill of lading
U
بارنامه نادرست
vicious
U
بدطینت نادرست
false
U
ساختگی نادرست
inaccurate
U
نادرست یا غلط
misconstruction
U
تعبیر نادرست
misconstruction
U
تفسیر نادرست
misconstructions
U
تفسیر نادرست
mispronunciation
U
تلفظ نادرست
mispronunciations
U
تلفظ نادرست
foul play
U
کار نادرست
chuck
U
پرتاب نادرست
chucked
U
پرتاب نادرست
chucks
U
پرتاب نادرست
wrong information
U
اطلاعات نادرست
wrong answers
U
پاسخهای نادرست
misconstructions
U
تعبیر نادرست
errors
U
عقیده نادرست
error
U
عقیده نادرست
wrongfully
U
بطور نادرست
misinformation
U
خبر نادرست
by indirection
U
با وسائل نادرست
unsound
U
ناخوش نادرست
false information
U
اطلاعات نادرست
false information
U
خبر نادرست
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
wild cat
U
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
paralpgize
U
قیاس نادرست ساختن
suggestio falsi
U
افهار و اعلام نادرست
sigmatism
U
تلفظ نادرست حرف " س "
true false questions
U
پرسشهای درست- نادرست
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
lied
U
سخن نادرست گفتن
foozle
U
بدساختن ضربت نادرست
malfunctions
U
نادرست عمل کردن
lies
U
سخن نادرست گفتن
malfunction
U
نادرست عمل کردن
malfunctioned
U
نادرست عمل کردن
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
lie
U
سخن نادرست گفتن
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
false start
U
اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical
U
مخالف ایین دستور نادرست
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
an i calculation
U
حساب نادرست یا غیر دقیق
wide of the mark
<idiom>
U
از هدف به دور بردن ،نادرست
mal
U
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false starts
U
اغاز نادرست خطا در شروع
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical
U
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
zeroes
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguities
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination
U
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
zeros
U
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square
U
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
ambiguity
U
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error
U
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics
U
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com