English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
job elements U عناصر شغلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
display board U تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatants U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant U یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
continuously set vector U عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
inoccupation U بی شغلی
occupational U شغلی
vocational U شغلی
occupational interests U رغبتهای شغلی
occupational family U گروه شغلی
occupational aptitude U استعداد شغلی
job specification U ویژگیهای شغلی
occupational psychology U روانشناسی شغلی
job analysis U تحلیل شغلی
occupational test U ازمون شغلی
fringe benefit U مزایای شغلی
occupational hazard U سانحه شغلی
occupational hazard U صدمه شغلی
duty position U محل شغلی
occupational mobility U تحرک شغلی
job description U توصیف شغلی
job enlargement U گسترش شغلی
job evaluation U ارزشیابی شغلی
job satisfaction U رضایت شغلی
job security U امنیت شغلی
job specification U مشخصات شغلی
job training U اموزش شغلی
occupational hazards U صدمه شغلی
occupational hazards U سانحه شغلی
occupational stability U ثبات شغلی
vocational counseling U مشاوره شغلی
vocational guidance U راهنمایی شغلی
vocational maladjustment U ناسازگاری شغلی
vocational selection U گزینش شغلی
dead-end job U شغلی بی آینده
trade tests U ازمونهای شغلی
vocational adjustment U سازگاری شغلی
ingredients U عناصر
ingredient U عناصر
jobs U پست شغلی و کار
runner U اداره کننده شغلی
job description U شرح وفایف شغلی
dictionary of occupational titles U واژگان عنوانهای شغلی
vacancy U موقعیت شغلی آزاد
job U پست شغلی و کار
military occupational speciality U تخصص شغلی نظامی
job classification U طبقه بندی شغلی
runners U اداره کننده شغلی
occupational hierarchy U سلسله مراتب شغلی
vocational rehabilitation U توان بخشی شغلی
to follow a profession U شغلی راپیشه کردن
But not just any job . U ولی البته نه هر شغلی
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
professional liability insurance U بیمه تعهدات شغلی
to accept a job U کاری [شغلی] را پذیرفتن
vocational interest blank U پرسشنامه علائق شغلی
gft setting U عناصر خط کش تیر
firing data U عناصر تیر
essential elements U عناصر ضروری
representative elements U عناصر نماینده
meteorological data U عناصر هواسنجی
orbital element U عناصر مداری
intelligence data U عناصر اطلاعات
conversion of data U تبدیل عناصر
minor elements U عناصر جزئی
minor elements U عناصر فرعی
target indications U عناصر هدف
known data U عناصر معلوم
known data U عناصر تیرمعلوم
trace elements U عناصر کمیاب
cantilever elements U عناصر کنسولی
data element U عناصر اطلاعات
component operation U عناصر عملیاتی
combat , elements U عناصر رزمی
transmutation U تبدیل عناصر
clemency U اعتدال عناصر
column head U عناصر سرستون
kuder occupational interest survey U رغبت سنج شغلی کودر
tied down <idiom> U مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
to upgrade somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
svib U رغبت سنج شغلی استرانگ
strong vocational interest blank U رغبت سنج شغلی استرانگ
test protectors U بازرس ازمایشات کارایی شغلی
to promote somebody U به کسی در شغلی درجه دادن
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
transition series U گروه عناصر واسطه
elemental U مربوط به عناصر ابتدائی
treadway U پل برای عناصر پیاده
basic data U عناصر تیر اولیه
periocic table U جدول تناوبی عناصر
head U عناصر اولیه ستون
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
constituent elements of crime U عناصر متشکله جرم
interrupted U [عناصر معماری منقطع]
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
essential elements of information U عناصر اصلی اخبار
firing data U عناصر مربوط به تیراندازی
force augmentation U عناصر تقویتی یکان
data U سوابق عناصر داده ها
combat , elements U عناصر درگیر در رزم
chart data U عناصر تیر نقشهای
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
record firing U عناصر تیر را ثبت کنید
chaines U [عناصر بنایی شبیه پایه]
direct plotting U تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
replot data U عناصر دوباره بردن هدفها
coriolis force U اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
computing gunsight U دوربین محاسب عناصر تیر
computing sight U وسیله محاسبه عناصر تیر
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
test examiner U مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
topology U روش اتصال عناصر مختلف شبکه
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filter U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filters U حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
aided matching U سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching U سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
search U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational U آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searched U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly U جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
circuit U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional U آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
circuits U ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation U [ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
half thickness U ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
cartesian structure U ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
clustering U مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
charts U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
array U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
arrays U تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
circular U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circulars U صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
chart U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charting U نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
electrothermal printer U چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
centerpiece U [عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamic U دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct coupled transistor logic U سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
dichogamous U دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct plotting U تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
pert chart U نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
unit matrix U ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
selective clock stetching U تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuit U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits U وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
frictional unemployment U اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
directors U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
director U نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
arrays U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array U ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
fringe benefits U مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
universal U مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
electrothermal printer U چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
occupational disease U امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
thermal U نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com