English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
multitasking U عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multitasking U عملکرد چند تکلیفی
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
work U عملکرد
worked U عملکرد
process U عملکرد
processes U عملکرد
method of operation U عملکرد
revenue operation U عملکرد
turn over U عملکرد
operation U عملکرد
throughput U عملکرد
performance U عملکرد
performances U عملکرد
returned U عملکرد کارکرد
dyadic operation U عملکرد دوتایی
continous operation U عملکرد پایدار
concurrent operation U عملکرد همزمان
computer operation U عملکرد کامپیوتری
operating panel U تابلوی عملکرد
monadic operation U عملکرد تکین
machine operating U عملکرد ماشین
loss marking operation U عملکرد زیانبار
returning U عملکرد کارکرد
furnace operation U عملکرد کوره
monadic operation U عملکرد یگانه
returns U عملکرد کارکرد
indirect operation U عملکرد غیرمستقیم
maximum performance U عملکرد حداکثر
logical operation U عملکرد منطقی
binary operation U عملکرد دودوئی
feature of performance U ویژگی عملکرد
feature U ویژگی عملکرد
unattended operation U عملکرد بی مراقب
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
telephone operation U عملکرد تلفن
reatrain U عملکرد توام
parallel operation U عملکرد موازی
performance appraisal U عملکرد سنجی
operating lever U اهرم عملکرد
operation analysis U تحلیل عملکرد
attended operation U عملکرد با مراقب
return U عملکرد کارکرد
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
uniprogramming system U سیستم عملکرد تک برنامهای
performance rating U درجه بندی عملکرد
multiprogramming U عملکرد چند برنامهای
multisequencing U عملکرد چند ترتیبی
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
off line operation U عملکرد برون خطی
on line operation U عملکرد درون خطی
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
operating speed U سرعت عملکرد کار
fixed point operation U عملکرد با ممیز ثابت
electrically operated chuck U سه نظام با عملکرد الکتریکی
binary arithmetic operation U عملکرد ریاضی دودویی
ratings U نحوه عملکرد مجاز
illegal operation U عملکرد غیر قانونی
rating U نحوه عملکرد مجاز
operation U وابسته به عمل عملکرد
input output operation U عملکرد ورودی- خروجی
social audit U ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
multiprogramming system U سیستم عملکرد چند برنامهای
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
duplex operation U کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
spools U Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
spool U Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
numeric keypad U یک وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهایی با عملکرد مخصوص را استفاده میکند
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
control unit U قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
system follow up U ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
wild card U روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
race condition U حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
mflops U یک میلیون عملیات ممیز شناور در ثانیه یک میلیون عملکرد با ممیزشناور در ثانیه Per Operation FloatingPoint illion
auxiliary operation U عملیات کمکی عملکرد کمکی
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
functional description U شرح وفیفهای
functional design U طرح وفیفهای
function key U کلید وفیفهای
indeterminacy U بی تکلیفی
unconventionality U بی تکلیفی
suspension U بی تکلیفی
suspensions U بی تکلیفی
deadlock U بی تکلیفی
abeyance or adeyancy U بی تکلیفی
abeyance U بی تکلیفی
multifunction board U برد چند وفیفهای
functional U وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
disjoin U وضع از هم گسیخته بی تکلیفی
deadlock U دچاروقفه یا بی تکلیفی شدن
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
forth U نوعی برنامه نویسی جهت استفاده در برنامه نویسی وفیفهای
hook U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com