Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
safe life
U
عمر مطمئن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sure
U
مطمئن
surer
U
مطمئن
surest
U
مطمئن
trust
U
مطمئن بودن
trusted
U
مطمئن بودن
trusts
U
مطمئن بودن
secure
U
مطمئن استوار
secure
U
مطمئن تامین کردن
secure
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures
U
مطمئن استوار
secures
U
مطمئن تامین کردن
secures
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
trustful
U
مطمئن
self assured
U
مطمئن بنفس خود
self-assured
U
مطمئن بنفس خود
self-confident
U
مطمئن به خود
confident
U
مطمئن
assured
U
مطمئن
ensure
U
مطمئن ساختن
ensured
U
مطمئن ساختن
ensures
U
مطمئن ساختن
ensuring
U
مطمئن ساختن
insures
U
مطمئن ساختن
insuring
U
مطمئن ساختن
certifies
U
مطمئن کردن
certify
U
مطمئن کردن
certifying
U
مطمئن کردن
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
safe
U
مطمئن
safer
U
مطمئن
safes
U
مطمئن
safest
U
مطمئن
insecure
U
غیر مطمئن
insurance
U
امتیاز مطمئن
insurance
U
ذخیره مطمئن
bravura
U
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
assurer
U
مطمئن سازنده
assuror
U
مطمئن سازنده
full hearted
U
مطمئن
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
over confident
U
زیاد مطمئن
prudent limit of endurance
U
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol
U
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
right of search
U
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
safe working load
U
بارکاری مطمئن
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
self confident
U
مطمئن بخود
supersub
U
ذخیره مطمئن
surefire
U
مطمئن نتیجه بخش
to feel secure
U
مطمئن شدن
to feel secure
U
مطمئن بودن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
whole hearted
U
خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
in the bag
<idiom>
U
مطمئن
nail down
<idiom>
U
مطمئن بودن
Slow but sure wins the race.
<proverb>
U
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
just in case
U
برای مطمئن بودن
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
You can be sure of that!
U
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
to ensure something
U
مطمئن ساختن
[چیزی]
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
but don't hold me to it
[idiom]
U
ولی مطمئن نیستم
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com