English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
morsecode U علائم رمز تلگرافی مرس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he sent me a wire U تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
legends U شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legend U شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
telegraphy U تلگرافی
morse code U کد تلگرافی
telegrahic U تلگرافی
telegraphic U تلگرافی
telecommunications U ارتباط تلگرافی
telecommunications U مخابرات تلگرافی
telegraphic address آدرس تلگرافی
telegraph signal U علامت تلگرافی
telegraphs U مخابره تلگرافی
telegraphic U تلگرافی مختصر
telegrams U مخابره تلگرافی
telegram U مخابره تلگرافی
telegraph U مخابره تلگرافی
telegraphing U مخابره تلگرافی
radiotelegram U پیام تلگرافی
Teletypes U دورنویس تلگرافی
telegraphic frequency U فرکانس تلگرافی
telegraphic message U مخابره تلگرافی
telegraphed U مخابره تلگرافی
telegraphic transfer U انتقال تلگرافی
Teletype U دورنویس تلگرافی
teleprinter U ماشین تحریر تلگرافی
cable match U رویارویی تلگرافی شطرنج
teleprinters U ماشین تحریر تلگرافی
teleprocessing U دستگاه تایپ تلگرافی
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
cabled U پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable U پیغام تلگرافی تلگراف زدن
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
cashing U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes U حواله پستی تلگرافی یا بانکی
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
cross fire U تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
teleprocessing U تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف
multiplex telegraphy U دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
zaph dignbats U علائم زف
symbols U علائم
teleprinters U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
signal man U متصدی علائم
facing U علائم ریاضی
signal fidelity U وفاداری علائم
hazard signs U علائم خطر
erection marks U علائم نصب
epiphenomenon U علائم ثانویه
economic indicator U علائم اقتصادی
identification signs U علائم تشخیص
symbolic table U جدول علائم
mathematical symbols U علائم ریاضی
shading symbols U علائم سایهای
schematic symbols U علائم الگویی
signalman U متصدی علائم
signal transformation U ترادیسی علائم
sinusoidal signals U علائم سینوسی
supervisory signals U علائم نظارتی
signal regeneration U باززایی علائم
symbolic string U رشته علائم
sound signal علائم صدا
The symptoms ( of a disease) . U علائم بیماری
indication signs U علائم راهنمائی
control signals U علائم کنترلی
symptom U علائم مرض
symptoms U علائم مرض
facings U علائم ریاضی
character set U مجموعه علائم
staggy U دارای علائم ونشانههای نر
legend U فهرست علائم واختصارات
tablature U نوعی علائم موسیقی
pictograph U نشان یا علائم تصویری
legends U فهرست علائم واختصارات
prodrome U علائم اولیه مرض
number plates U پلاک علائم مشخصه
number plate U پلاک علائم مشخصه
semeiotic U مکتب علائم رمزی
semiotic U وابسته به علائم مرض
symptomatic U حاکی از علائم مرض
syndrome U علائم مشخصه مرض
nomenclature U فهرست علائم واختصارات
semeiotic U وابسته به علائم مرض
semiotic U مکتب علائم رمزی
syndromes U علائم مشخصه مرض
dual intensity U تاکید علائم خاص
emblazonment U تزئین با نشان و علائم
baud rate U نسبت علائم درثانیه
sigil U علامت نجومی علائم رمزی
signal box U توقف گاه متصدی علائم
discriminates U با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminated U با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminate U با علائم مشخصه ممتاز کردن
Road signs U علائم راهنمایی و رانندگی جاده
epiphenomenon U علائم بعدی و ثانوی مرض
accent mark U یکی از علائم تکیه در موسیقی
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
symbolization U استعمال علائم ونشانهای رمزی
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
symbology U مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
insignia U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insigne U علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
accidentalism U تشخیص علائم گمراه کننده مرض
syndrome U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
syndromes U مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
symbolism U نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
signalment U تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
monitor U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitors U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored U به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
zoomorphism U استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
typography U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
pragmatics U مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
closed circuits U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
closed circuit U تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
annular U وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
flowchart text U اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
homeopathy U معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
front panel U مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
radiograms U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiogram U پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
umbrella U طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lockjaw U قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
wire matrix printer U یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
ems dispatch U تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com