English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to play for love U تفریحی یا عشقی بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
amorphous U بدون تقسیم بندی
unclassified U بدون طبقه بندی
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
maiden over U بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
kick about U فوتبالی که بدون قانون بازی میکنند
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
Nassau U روش شرط بندی در بازی غیررسمی گلف
cutback U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
play out one's option U ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
carry one's bat U تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
cutbacks U بازی بدون توپ برای گریز ازچنگ مدافعان
plays U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
amative U عشقی
erotical U عشقی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
dating U قرار عشقی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
love life U زندگی عشقی و جنسی
love lives U زندگی عشقی و جنسی
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
erato U غزل و شعر عشقی یونانی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
to give U پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
intermezzo U حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
moves U بازی کردن
gallant U زن بازی کردن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
plays U بازی کردن
play U بازی کردن
moved U بازی کردن
miscast U بد بازی کردن
move U بازی کردن
twiddle U بازی کردن
twiddled U بازی کردن
played U بازی کردن
plays U رل بازی کردن
played U رل بازی کردن
twiddling U بازی کردن
toys U بازی کردن
play-acts U بازی کردن
play U رل بازی کردن
rink U یخ بازی کردن
playing U بازی کردن
toy U بازی کردن
play-acting U بازی کردن
playing U رل بازی کردن
play-act U بازی کردن
playact U رل بازی کردن
twiddles U بازی کردن
play-acted U بازی کردن
headwork U با سر بازی کردن
bump U بازی کردن
actuble U بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
deice U بدون یخ کردن
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
fox U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing U روباه بازی کردن تزویر کردن
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
equivocating U زبان بازی کردن
criminal court U عشق بازی کردن
to play soccer U فوتبال بازی کردن
to play football U فوتبال بازی کردن
equivocates U زبان بازی کردن
court U عشق بازی کردن
prevaricates U زبان بازی کردن
kite U سفته بازی کردن
flimflam U حقه بازی کردن
prevaricate U زبان بازی کردن
prevaricated U زبان بازی کردن
fence U شمشیر بازی کردن
trick U حقه بازی کردن
prevaricating U زبان بازی کردن
kites U سفته بازی کردن
to fly a kite U سفته بازی کردن
spoof U حقه بازی کردن
mountebanks U حقه بازی کردن
to bill and coo U بوسه بازی کردن
gamble U سفته بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
bowls U باتوپ بازی کردن
bowl U باتوپ بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
skates U اسکیت بازی کردن
thimblerig U شعبده بازی کردن
spoofs U حقه بازی کردن
equivocate U زبان بازی کردن
taw U تیله بازی کردن
cards U ورق بازی کردن
drabbest U جنده بازی کردن
drabber U جنده بازی کردن
drab U جنده بازی کردن
card U ورق بازی کردن
equivocated U زبان بازی کردن
skate U اسکیت بازی کردن
skated U اسکیت بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
to skip rope U بند بازی کردن
spars U مشت بازی کردن
yo-yo U یویو بازی کردن
yo-yos U یویو بازی کردن
palter U زبان بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
to play for love U سر هیچ بازی کردن
to play at chess U شطرنج بازی کردن
to play ball U توپ بازی کردن
left-handed U با دست چپ بازی کردن
to play marbles U مهره بازی کردن
fornicating U : فاحشه بازی کردن
fences U شمشیر بازی کردن
fornicated U : فاحشه بازی کردن
war game U بازی جنگ کردن
fornicates U : فاحشه بازی کردن
sparred U مشت بازی کردن
spar U مشت بازی کردن
mountebank U حقه بازی کردن
fornicate U : فاحشه بازی کردن
to make love U عشق بازی کردن
skied U اسکی بازی کردن
played U تفریح بازی کردن
skis U اسکی بازی کردن
play U تفریح بازی کردن
piddle U باخوراک بازی کردن
play fair U مردانه بازی کردن
shinny U شینی بازی کردن
play out U تا اخر بازی کردن
playact U در تاتر بازی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com