Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i. for doing any thing
U
عدم صلاحیت در همه کارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
relational
U
کارها
relation
U
کارها
programme of work
U
برنامه کارها
programme of work
U
صورت کارها
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.
U
کارها را قبضه کردن
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
Our affairs are shaping well.
U
کارها داردسروصورت می گیرد
job scheduler
U
زمان بند کارها
I am ready to compromise.
U
کارها روبراه است
To get things moving. To set the wheels in motion.
U
کارها راراه انداختن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
Things are very slack (quiet) at the moment.
U
فعلا" که کارها خوابیده
To spoilt things . To mess thing up .
U
کارها را خراب کردن
To take things easy(lightly)
U
کارها را آسان گرفتن
pull one's weight
<idiom>
U
کارها را تقسیم کردن
artwork
U
کارها و تصاویر گرافیکی
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
put the cart before the horse
<idiom>
U
انجام کارها بدون نظم
dispose
U
ترتیب کارها رامعین کردن
push (someone) around
<idiom>
U
اجبار شخص درانجام کارها
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
pull (something) off
<idiom>
U
باانجام رساندن کامل کارها
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
batch
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
set the pace
<idiom>
U
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
to make things hum
U
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
scheduling
U
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
batches
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
Things are coming to a critical juncture .
U
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
priority
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
activities
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activity
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
priorities
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
priority
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
priorities
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
capability
U
صلاحیت
credential
U
صلاحیت
skill
U
صلاحیت
capacity
U
صلاحیت
formidableness
U
صلاحیت
competency
U
صلاحیت
competence
U
صلاحیت
expertise
U
صلاحیت
qualification
U
صلاحیت
capacities
U
صلاحیت
competent
U
با صلاحیت
competent
U
ذی صلاحیت
qualifying
U
صلاحیت
qualification
U
صلاحیت
authority
U
صلاحیت
qualifications
U
صلاحیت
clearance
U
صلاحیت
jurisdiction
U
صلاحیت
competence
U
صلاحیت
general
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
generals
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
commoners
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
common
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
intestable
U
فاقد صلاحیت
disqualifications
U
سلب صلاحیت
legal capacity
U
صلاحیت قانونی
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
jurisdication
U
صلاحیت حاکمیت
incapacity
U
عدم صلاحیت
incapacitation
U
سلب صلاحیت
incompetency
U
عدم صلاحیت
incompetently
U
با عدم صلاحیت
inexpedience
U
عدم صلاحیت
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
inexpediency
U
عدم صلاحیت
qualifying certificate
U
گواهی صلاحیت
incapacitate
U
عدم صلاحیت
abilities
U
لیاقت صلاحیت
ability
U
لیاقت صلاحیت
incompetent
U
فاقد صلاحیت
incompetence
U
عدم صلاحیت
It is not within his competence.
U
در صلاحیت اونیست
incapacitates
U
عدم صلاحیت
incapacitating
U
عدم صلاحیت
competently
U
باداشتن صلاحیت
unmeet
U
فاقد صلاحیت
incapacitated
U
عدم صلاحیت
disqualification
U
سلب صلاحیت
qualifying examination
U
امتحان صلاحیت
relative jurisdiction
U
صلاحیت نسبی
competency of courts
U
صلاحیت دادگاهها
disabilities
U
عدم صلاحیت
competent
U
صلاحیت دار
capacity
U
صلاحیت توانایی
fitness
U
صلاحیت شایستگی
capability
U
صلاحیت قابلیت
disability
U
عدم صلاحیت
capacities
U
صلاحیت توانایی
competence clause
U
شرط صلاحیت
competency
U
صلاحیت لیاقت
competency of courts
U
صلاحیت محاکم
dry run
U
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
abler
U
بااستعداد صلاحیت دار
airworthy
U
دارای صلاحیت پرواز
security clearance
U
تایید صلاحیت کردن
airworthiness
U
دارای صلاحیت پرواز
security clearance
U
داشتن صلاحیت خدمتی
abler
U
دارای صلاحیت قانونی
able
با استعداد صلاحیت دار
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
able
U
دارای صلاحیت قانونی
incapacitating
U
سلب صلاحیت کردن از
circuit
U
حوزه صلاحیت دادگاه
circuits
U
حوزه صلاحیت دادگاه
adequate
U
صلاحیت دار بسنده
authority
U
مقام صلاحیت دار
incapacitate
U
سلب صلاحیت کردن از
incapacitated
U
سلب صلاحیت کردن از
incapacitates
U
سلب صلاحیت کردن از
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
ablest
U
بااستعداد صلاحیت دار
ablest
U
دارای صلاحیت قانونی
venues
U
حوزه صلاحیت دادگاه
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
airworthiness certificate
U
گواهینامه صلاحیت پرواز
airworthiness directive
U
دستورالعمل صلاحیت پرواز
by fits and starts
U
مقتضی صلاحیت دار
non ability
U
ناشایستگی عدم صلاحیت
sufficient
U
شایسته صلاحیت دار
venue
U
حوزه صلاحیت دادگاه
principal of domestic jurisdiction
U
اصل صلاحیت ملی
deed of assignment
U
مدرک صلاحیت قانونی
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
hierarchical communications system
U
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
agendas
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agenda
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
bad conduct discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت
competant judicial authority
U
مقامات صلاحیت دار قضائی
probation
U
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
omnicompetent
U
دارای صلاحیت در همه چیز
probational
U
ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
letters testamentary
U
حکم یا خطاب دادگاه ذی صلاحیت
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
disqualify
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifies
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
discharge without honor
U
اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
disqualified
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
coram non judice
U
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
qualify
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualifies
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
clearance
U
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
it is beyond his province
U
از صلاحیت او بیرون است درحوزه کاراو نیست
job
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
to discharge someone without honor
[from the army]
U
اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
check flight
U
پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
banns
U
اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
cellars
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
task
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
quarter session
U
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
undesireable discharge
U
اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
disbar
U
سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
dishonorable discharge
U
اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com