English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nocturn U عبادت نیمه شب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
worshiped U عبادت
ritual practice U عبادت
devotions U عبادت
meditation U عبادت
divine service U عبادت
worship U عبادت
worshiping U عبادت
worshipping U عبادت
worships U عبادت
devotionalist U عبادت کننده
meditate U عبادت کردن
d. service U عبادت خدا
meditating U عبادت کردن
sext U عبادت ساعت 21
vespers U عبادت شامگاهی
meditated U عبادت کردن
meditates U عبادت کردن
triduum U عبادت سه روزه
sorb U عبادت پرستش
mattins U عبادت بامدادی
serviced U عبادت تشریفات
service U عبادت تشریفات
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
worshiping U عبادت پرستش کردن
worshipping U عبادت پرستش کردن
worships U عبادت پرستش کردن
worshiped U عبادت پرستش کردن
worship U عبادت پرستش کردن
small hours ساعات عبادت صبحگاهی
the worship of god U پرستش یا عبادت خدا
service U اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
serviced U اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
recusance U سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
sabbatarianism U اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
recusancy U سرپیچی امتناع از حضور در مجالس عبادت
sabbatarian U مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
recessional hymn U سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
lararium U [اتاق کوچک در خانه های رومی برای عبادت شخصی]
three-day retreat U گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
altar-rail U [نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
religiosity U مجلس عبادت مجلس مذهبی
midnight U نیمه شب
semi U نیمه
mid U نیمه
mid- U نیمه
semis U نیمه
division line U خط نیمه
stiffish U نیمه شق
moiety U نیمه
half deck U نیمه پل
part way U نیمه
in noon of night U در نیمه شب
subacute U نیمه حاد
left heart U نیمه چپ قلب
midyear U نیمه سال
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semivitrified U نیمه شیشهای
megrim U درد نیمه سر
semisynthetic U نیمه ترکیبی
middle watch U نگهبانی نیمه شب
shaly clay U رس نیمه بلوری
solid state U نیمه هادی
half way U نیمه راه
semitropic U نیمه گرمسیری
semitransparent U نیمه شفاف
semisynthetic U نیمه مصنوعی
semiterrestrial U نیمه خاکی
semisolid U نیمه جامد
subadult U نیمه بالغ
partially hearing U نیمه شنوا
halvers U نیمه مشترک
preconscious U نیمه هشیار
quasi private U نیمه خصوصی
semitranslucent U نیمه کدر
quasi public U نیمه دولتی
quasi public U نیمه عمومی
semitranslucent U نیمه شفاف
partial fixing U نیمه گیرداری
semiskilled U نیمه ماهر
midwatch U پاس نیمه شب
semipublic U نیمه همگانی
semihard U نیمه سخت
semigloss U نیمه شفاف
semigloss U نیمه درخشان
semiofficial U نیمه رسمی
semiformal U نیمه رسمی
semifluid U نیمه ابکی
semifixed U نیمه ثابت
semifinal U نیمه نهایی
semierect U نیمه قائم
semierect U نیمه ایستاده
semidomesticated U نیمه اهلی
semidome U نیمه گنبد
semihard U نیمه محکم
semilate U نیمه دیررس
semipro U نیمه حرفهای
semiprivate U نیمه خصوصی
semipermeable U نیمه تراوا
semipermanent U نیمه جاودان
semiparasitic U نیمه انگلی
semiopaque U نیمه کدر
semiopaque U نیمه شفاف
semimobile U نیمه متحرک
semilustrous U نیمه درخشنده
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
semilog U نیمه لگاریتمی
semiliquid U نیمه مایع
semidivine U نیمه خدا
semidivine U نیمه الهی
semicinductor U نیمه هادی
semiautomatic U نیمه خودکار
semiarid U نیمه خشک
semiarboreal U نیمه درختی
semiaquatic U نیمه ابزی
semiactive U نیمه فعال
semi trailer U نیمه یدک
semi skilled U نیمه ماهر
semi official U نیمه رسمی
second half U نیمه دوم
semireligious U نیمه مذهبی
semirigid U نیمه سخت
quasi convex U نیمه محدب
semicinductor U نیمه رسانا
semicivilized U نیمه متمدن
semicrystalline U نیمه بلورین
semicrystalline U نیمه متبلور
semiconscious U نیمه بیهوش
semiconscious U نیمه اگاه
semiconscious U نیمه هوشیار
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semicolonial U نیمه مستعمره
semicolonial U نیمه ازاد
semi mechanization U نیمه مکانیزه
semi literate U نیمه نویسا
semi independent U نیمه مستقل
semi conductor U نیمه هادی
quasi concave U نیمه مقعر
parboils U نیمه پختن
midway U نیمه راه
semi-final U نیمه نهایی
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi finals U نیمه نهایی
semi-finals U نیمه نهایی
halfway U نیمه راه
dwarf wall U دیوار نیمه
semi-conscious U نیمه بیهوش
semi-conscious U نیمه هشیار
backcourt U نیمه دفاعی
inchoate U نیمه تمام
before mid night U قبل از نیمه شب
partial U نیمه کامل
half-timbered U نیمه چوبی
brow ague U درد نیمه سر
partially sighted U نیمه بینا
midsummer U نیمه تابستان
aileron U نیمه لچکی
semi-precious U نیمه بهادار
parboiling U نیمه پختن
half-mast U نیمه افراشتن
parboiled U نیمه پختن
half U نیمه نخست
parboil U نیمه پختن
half-mast U نیمه افراشتگی
underemployed U نیمه کار
sub-tropical U نیمه حاره
semi-precious U نیمه گرانبها
semi U نیمه تاحدی
semis U نیمه تاحدی
subliminal U نیمه خوداگاه
subliminally U نیمه خوداگاه
aileron U نیمه سنتوری
half-bat U آجر نیمه
semidetached U نیمه مجزا
drafts U نیمه نهایی
drafted U نیمه نهایی
draft U نیمه نهایی
part-time U نیمه وقت
subfossil U نیمه سنگواره
half faced U نیمه کاره
part time U نیمه وقت
half-time U نیمه نخست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com