English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 269 (697 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
graduate U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
to categorize U طبقه بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
class U طبقه بندی کردن رده
classed U طبقه بندی کردن رده
classes U طبقه بندی کردن رده
classing U طبقه بندی کردن رده
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
Other Matches
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
classification U طبقه بندی رده بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
stratification U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
grading U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
division U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
denomination U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
taxonomist U متخصص طبقه بندی
market grades and grading U طبقه بندی بازار
classifiable U قابل طبقه بندی
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
map classification U طبقه بندی نقشه ها
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
nosology U طبقه بندی بیماریها
route classification U طبقه بندی جاده ها
classification chart U نمودار طبقه بندی
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
classificatory U مربوط به طبقه بندی
secrets U طبقه بندی سری
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
unclassified U طبقه بندی نشده
classifications U طبقه بندی پیام
budget classification U طبقه بندی بودجه
classification of soil U طبقه بندی خاک
secret U طبقه بندی سری
unclassified U بدون طبقه بندی
harmonic division U طبقه بندی متناسب
rug classification U طبقه بندی فرش
soil class U طبقه بندی خاک
service rating U طبقه بندی پرسنلی
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
job classification U طبقه بندی شغل
classified U طبقه بندی شده
classification U طبقه بندی پیام
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
accounting classification U طبقه بندی حساب
standardization U همگونی طبقه بندی
suborder U طبقه بندی فرعی
job classification U طبقه بندی شغلی
zootaxy U طبقه بندی جانوران
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
classified items U اماد طبقه بندی شده
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
classified material U مدارک طبقه بندی شده
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
stratify U طبقه طبقه کردن
grade U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades U درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rig U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
rigged U نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
To do something slapdash. U کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bollix U سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
seals U اب بندی کردن
underpin U پی بندی کردن
to mull a mull of U سر هم بندی کردن
underpinned U پی بندی کردن
lacevi U بندی کردن
to take a snack U ته بندی کردن
to make a muddle of U سر هم بندی کردن
underpins U پی بندی کردن
seal U اب بندی کردن
to nails up U سر هم بندی کردن
batten down U اب بندی کردن
to make a mess of U سر هم بندی کردن
to pin up U بی بندی کردن
caulk U اب بندی کردن
sealing U اب بندی کردن
partitions U جدا کردن جزء بندی کردن
portion U تسهیم کردن سهم بندی کردن
partition U جدا کردن جزء بندی کردن
gradate U درجه بندی کردن مخلوط کردن
vamp U وصله کردن سرهم بندی کردن
gaduate U درجه بندی کردن تغلیظ کردن
to put on U شرط بندی کردن تحمیل کردن
segregation U جدا کردن درجه بندی کردن
portions U تسهیم کردن سهم بندی کردن
parcel U بسته بندی کردن
categorised U رده بندی کردن
compartmentalizing U فصل بندی کردن
categorises U دسته بندی کردن
degree U رتبه بندی کردن
degrees U رتبه بندی کردن
stripping U بسته بندی کردن
railroad U سرهم بندی کردن
prioritize U اولویت بندی کردن
categorize U رده بندی کردن
categorising U دسته بندی کردن
flimflam U سرهم بندی کردن
categorises U رده بندی کردن
grade U درجه بندی کردن
categorising U رده بندی کردن
categorised U دسته بندی کردن
parcels U بسته بندی کردن
railroads U سرهم بندی کردن
compartmentalizing U بخش بندی کردن
compartmentalizes U بخش بندی کردن
subsumes U رده بندی کردن
slub U سرهم بندی کردن
partitions U جزء بندی کردن
compartmentalised U فصل بندی کردن
bungle U سرهم بندی کردن
compartmentalised U بخش بندی کردن
subsume U رده بندی کردن
groupage U دسته بندی کردن
packet U بسته بندی کردن
formats U قالب بندی کردن
packets U بسته بندی کردن
subsumed U رده بندی کردن
partition U جزء بندی کردن
prioritised U اولویت بندی کردن
bungled U سرهم بندی کردن
bungles U سرهم بندی کردن
bungling U سرهم بندی کردن
prioritizing U اولویت بندی کردن
subsuming U رده بندی کردن
compartmentation U تقسیم بندی کردن
prioritizes U اولویت بندی کردن
prioritized U اولویت بندی کردن
prioritising U اولویت بندی کردن
prioritises U اولویت بندی کردن
format U قالب بندی کردن
regimentalation U دسته بندی کردن
compartmentalises U بخش بندی کردن
compartmentalising U فصل بندی کردن
compartmentalising U بخش بندی کردن
compartmentalize U فصل بندی کردن
grades U درجه بندی کردن
compartmentalize U بخش بندی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com