Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grain size classification
U
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity
U
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
black concept
U
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
classifications
U
طبقه بندی رده بندی
classification
U
طبقه بندی رده بندی
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
systemization
U
طبقه بندی
taxonomies
U
طبقه بندی
sorting
U
طبقه بندی
classification
U
طبقه بندی
classifications
U
طبقه بندی
divisions
U
طبقه بندی
denominations
U
طبقه بندی
denomination
U
طبقه بندی
typification
U
طبقه بندی
assortments
U
طبقه بندی
assortment
U
طبقه بندی
low grade
U
کم طبقه بندی
stratification
U
طبقه بندی
division
U
طبقه بندی
grading
U
طبقه بندی
bracket
U
طبقه بندی
taxonomy
U
طبقه بندی
market grades and grading
U
طبقه بندی بازار
categorising
U
طبقه بندی کردن
suborder
U
طبقه بندی فرعی
categorizes
U
طبقه بندی کردن
categorised
U
طبقه بندی کردن
soil class
U
طبقه بندی خاک
map classification
U
طبقه بندی نقشه ها
categorises
U
طبقه بندی کردن
layer
U
طبقه بندی کردن
classification
U
طبقه بندی پیام
standardization
U
همگونی طبقه بندی
speed rate increment
U
طبقه بندی سرعت
categorizing
U
طبقه بندی کردن
classifies
U
طبقه بندی کردن
systemize
U
طبقه بندی کردن
nondescript
U
غیرقابل طبقه بندی
graduate
U
طبقه بندی کردن
categorized
U
طبقه بندی کردن
graduates
U
طبقه بندی کردن
job classification
U
طبقه بندی شغل
graduating
U
طبقه بندی کردن
service rating
U
طبقه بندی پرسنلی
industrial classifications
U
طبقه بندی صنعتی
unclassified
U
طبقه بندی نشده
classifications
U
طبقه بندی پیام
categorize
U
طبقه بندی کردن
unclassified
U
بدون طبقه بندی
nosology
U
طبقه بندی بیماریها
layers
U
طبقه بندی کردن
taxonomist
U
متخصص طبقه بندی
job classification
U
طبقه بندی شغلی
harmonic division
U
طبقه بندی متناسب
to categorize
U
طبقه بندی کردن
accounting classification
U
طبقه بندی حساب
secrets
U
طبقه بندی سری
classifying
U
طبقه بندی کردن
aggroup
U
طبقه بندی کردن
harmonic proportion
U
طبقه بندی متناسب
secret
U
طبقه بندی سری
route classification
U
طبقه بندی جاده ها
zootaxy
U
طبقه بندی جانوران
classify
U
طبقه بندی کردن
budget classification
U
طبقه بندی بودجه
pigeonhole
U
طبقه بندی کردن
classification of soil
U
طبقه بندی خاک
classification of aggregate
U
طبقه بندی خاکدانه ها
classificatory
U
مربوط به طبقه بندی
classification chart
U
نمودار طبقه بندی
vendor rating
U
طبقه بندی فروشندگان
classifiable
U
قابل طبقه بندی
rug classification
U
طبقه بندی فرش
classified
U
طبقه بندی شده
computer classifications
U
طبقه بندی کامپیوتر
classified items
U
اماد طبقه بندی شده
coinage
U
طبقه بندی بهای مسکوک
classes
U
طبقه بندی کردن رده
class
U
طبقه بندی کردن رده
restricted data
U
اطلاعات طبقه بندی شده
classified material
U
مدارک طبقه بندی شده
classified advertisement
آگهی طبقه بندی شده
classified items
U
اقلام طبقه بندی شده
brussels nomenclature
U
طبقه بندی تعرفه برکسل
intergrade
U
طبقه بندی داخلی کردن
classed
U
طبقه بندی کردن رده
integrade
U
[طبقه بندی داخلی کردن]
classing
U
طبقه بندی کردن رده
restricts
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
restrict
U
بازداشت طبقه بندی مدارک
glossography
U
طبقه بندی و شرح زبانها
topsecret
U
طبقه بندی به کلی سری
labelled
U
برچسب زدن طبقه بندی کردن
taxon
U
واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
agct
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
accountable cryptomaterial
U
مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material
U
دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
labeling
U
برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels
U
برچسب زدن طبقه بندی کردن
label
U
برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification yard line
U
سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
international classification of
U
طبقه بندی بین المللی بیماریها
assort
U
طبقه بندی کردن مناسب بودن
systematist
U
متخصص فائده سازی و طبقه بندی
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
reserve on board
U
مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
age grouping
U
طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
staple
U
فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled
U
فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling
U
فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
unified soil classification system (uscs
U
نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
marshalling yard
U
محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unit citation
U
جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
phytography
U
طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexes
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed
U
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently
U
مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
U
بین ذرات در داخل ذرات
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
abc analysis
U
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups
U
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating
U
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faults
U
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted
U
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault
U
یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
grades
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
sorts
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
resorts
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
resort
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
types
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
type
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down
U
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
typed
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
entresol
U
طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardises
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardising
U
بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
intermediate
U
آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower class
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes
U
طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
red concept
U
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
angles
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle
U
اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
zahn cup
U
محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
typeface
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces
U
اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter
U
روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analog
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
U
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.
U
ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
ingredients
U
ذرات
ingredient
U
ذرات
weight of solids
U
وزن ذرات
radioactive rays
U
ذرات رادیواکتیو
sand blasting
U
ذرات سنگ
particle physics
U
فیزیک ذرات
roily
U
پر از ذرات رسوبی
blood corpuscles
U
ذرات خون
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
fundamental particles
U
ذرات بنیادی
allergen
U
ذرات الرژی زا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com