English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grant a period of grace U ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
deadlines U ضرب الاجل
period of grace U ضرب الاجل
deadline U ضرب الاجل
short notice U اخطاریه با ضرب الاجل کوتاه
the sands are running out U مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
appoints U تعیین کردن
fix U تعیین کردن
bound U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
formulation U تعیین کردن
specifies U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
tell off U تعیین کردن
slates U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
slated U تعیین کردن
slate U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
blood group U تعیین کردن
identifying U تعیین کردن
appoint U تعیین کردن
identified U تعیین کردن
determining U تعیین کردن
identifies U تعیین کردن
specifying U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
appointe U تعیین کردن
blood groups U تعیین کردن
identify U تعیین کردن
specify U تعیین کردن
quantified U کمیت را تعیین کردن
identified U تعیین هویت کردن
states U تعیین کردن حال
locate U تعیین محل کردن
locates U تعیین محل کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
stating U تعیین کردن حال
locating U تعیین محل کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
quantifies U کمیت را تعیین کردن
fixes U تعیین کردن قراردادن
peg U تعیین حدود کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
quantifying U کمیت را تعیین کردن
pegs U تعیین حدود کردن
identifies U تعیین هویت کردن
delimit U تعیین کردن حدود
demarcates U تعیین حدود کردن
identify U تعیین هویت کردن
quantify U کمیت را تعیین کردن
demarcate U تعیین حدود کردن
pin point U تعیین محل کردن
identifying U تعیین هویت کردن
demarcating U تعیین حدود کردن
delimited U تعیین کردن حدود
prifixal U قبلا تعیین کردن
located U تعیین محل کردن
delimits U تعیین کردن حدود
genealogize U تعیین نسب کردن
delimiting U تعیین کردن حدود
demarcated U تعیین حدود کردن
appraisal U تعیین قیمت کردن
fix U تعیین کردن قراردادن
abound O تعیین حدود کردن
rezone U از نومحدوده تعیین کردن
clearance U تعیین صلاحیت کردن
appraisals U تعیین قیمت کردن
admeasure U تعیین حصه کردن
assessing U تعیین کردن بستن
stated U تعیین کردن حال
state- U تعیین کردن حال
to fix quota U تعیین سهمیه کردن
assesses U تعیین کردن بستن
assessed U تعیین کردن بستن
assess U تعیین کردن بستن
state U تعیین کردن حال
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
prescribes U نسخه نوشتن تعیین کردن
prescribing U نسخه نوشتن تعیین کردن
subrogate U قائم مقام تعیین کردن
prescribed U نسخه نوشتن تعیین کردن
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
stating U تعیین کردن وقرار دادن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
state- U تعیین کردن وقرار دادن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
states U تعیین کردن وقرار دادن
state U تعیین کردن وقرار دادن
stated U تعیین کردن وقرار دادن
to set out U نشان دادن تعیین کردن
prescribe U نسخه نوشتن تعیین کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
appraised U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
to orient compound U نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
appraise U تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
authentication U تعیین اعتبار و صحت اسناد اعلام نشانی کردن
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
locates U تعیین کردن معلوم کردن
defines U تعیین کردن تعریف کردن
located U تعیین کردن معلوم کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
define U تعیین کردن تعریف کردن
defined U تعیین کردن تعریف کردن
limit U محدود کردن تعیین کردن حد
defining U تعیین کردن تعریف کردن
locate U تعیین کردن معلوم کردن
locating U تعیین کردن معلوم کردن
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
applied U هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
fix U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
dye analysis U [آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
fixations U تعیین
determination U تعیین
appointment U تعیین
formulation U تعیین
specification U تعیین
fixation U تعیین
assignment of space U تعیین جا
emplacement U تعیین جا
appointments U تعیین
designation U تعیین
designations U تعیین
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
signification U تعیین افهار
assessment U تعیین مالیات
admensuration U تعیین اندازه
orientation U تعیین جهت
orientation U تعیین موقعیت
avow U شرط تعیین
avowing U شرط تعیین
income determination U تعیین درامد
indentification U تعیین هویت
assignment U تعیین تعدادسهمیه
assignments U تعیین تعدادسهمیه
range determination U تعیین مسافت
identification U تعیین هویت
valorization U تعیین ارزش
moisture determination U تعیین رطوبت
placement U تعیین شغل
placements U تعیین شغل
avows U شرط تعیین
admeasurement U تعیین اندازه
redirection U تعیین مسیر
determinative U تعیین کننده
routes U تعیین خط مسیر
earmarked U تعیین شده
route U تعیین خط مسیر
wage determination U تعیین دستمزد
nominative U تعیین شده
determination coefficient U ضریب تعیین
assignment of tasks U تعیین وفایف
determinable U قابل تعیین
appropriated <adj.> <past-p.> U تعیین شده
redirection U تعیین جهت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com