Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
refinish
U
صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
polish
U
صیقل دادن
polishes
U
صیقل دادن
polishing
U
صیقل دادن
burnish
U
صیقل دادن
gloss
U
صیقل دادن
burnishes
U
صیقل دادن
burnishing
U
صیقل دادن
brown finish
U
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
steel wool
U
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
furbish
U
صورت تازه دادن به
furbishing
U
صورت تازه دادن به
furbishes
U
صورت تازه دادن به
furbished
U
صورت تازه دادن به
rejuvenesce
U
زندگی تازه دادن به
revivifying
U
نیروی تازه دادن
revivify
U
نیروی تازه دادن
revivified
U
نیروی تازه دادن
replenished
U
ذخیره تازه دادن
replenishes
U
ذخیره تازه دادن
replenishing
U
ذخیره تازه دادن
revivifies
U
نیروی تازه دادن
refreshes
U
نیروی تازه دادن به
refreshed
U
نیروی تازه دادن به
refresh
U
نیروی تازه دادن به
reinvigorate
U
نیروی تازه دادن به
reseated
U
نشیمنگاه تازه دادن
reseats
U
نشیمنگاه تازه دادن
replenish
U
ذخیره تازه دادن
reseat
U
نشیمنگاه تازه دادن
reseating
U
نشیمنگاه تازه دادن
revitalize
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalized
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalises
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalised
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizing
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalizes
U
قدرت و زندگی تازه دادن
revitalising
U
قدرت و زندگی تازه دادن
rallies
U
نیروی تازه دادن به گرد امدن
refresh
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
rallied
U
نیروی تازه دادن به گرد امدن
refreshed
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes
U
نیروی تازه دادن تقویت کردن
rally
U
نیروی تازه دادن به گرد امدن
reincarnate
U
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
oil dent
U
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
wind
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
winds
U
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
oil
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oils
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
air cooled oil cooler
U
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosotes
U
روغن قیر روغن قطران
creosoting
U
روغن قیر روغن قطران
oil can
U
حلب روغن , روغن دان
creosote
U
روغن قیر روغن قطران
cutting oil
U
روغن سردکننده روغن برش
creosoted
U
روغن قیر روغن قطران
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
facing
U
صیقل
burnishes
U
صیقل
facings
U
صیقل
furbisher
U
صیقل گر
polish
U
صیقل
burnish
U
صیقل
polish
U
: صیقل
slicker
U
صیقل زن
polishes
U
صیقل
polishes
U
: صیقل
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
varnishing
U
جلا صیقل
glaze
U
صیقل کردن
polishing file
U
سوهان صیقل
lustreer
U
درخشندگی صیقل
burnishing
U
صیقل کاری
fairing
U
صیقل کاری
varnishes
U
جلا صیقل
lustre
U
صیقل پرداخت
blindage
U
صیقل کاری
varnish
U
جلا صیقل
varnished
U
جلا صیقل
glazes
U
صیقل کردن
blinding
U
صیقل کاری ساختمان
blindingly
U
صیقل کاری ساختمان
back facing tool
U
ابزار صیقل کاری
cylinderical lapping
U
صیقل کاری مدور
bright luster
U
صیقل کاری کاملا" براق
tumbling barrel
U
غلتک مخصوص صیقل فلزات
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
pitchstone
U
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
machine
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machined
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
machines
U
تراشکاری کردن صیقل کردن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
greasing
U
روغن
greaser
U
روغن زن
oil can
U
روغن زن
greased
U
روغن
lubricant
U
روغن
dopes
U
روغن
grease
U
روغن
unguent
U
روغن
oil groove
U
روغن رو
dope
U
روغن
pomade
U
روغن سر
oils
U
روغن
butters
U
روغن
buttering
U
روغن
lubricants
U
روغن
ghee
U
روغن
ghi
U
روغن
ointment
U
روغن
sebaceous humour
U
روغن
ointments
U
روغن
oil
U
روغن
buttered
U
روغن
unction
U
روغن
brilliantine
U
روغن مو
clurified or run butter
U
روغن
bandoline
U
روغن مو
butter
U
روغن
bandolin
U
روغن مو
oiling
U
روغن
lubricating
U
روغن زدن به
colve oil
U
روغن میخک
colza oil
U
روغن منداب
mustard oil
U
روغن خردل
allyl isosulfocyanate
U
روغن خردل
wild rocket oil
U
روغن منداب
allyl isothiocyanate
U
روغن خردل
oiler
U
روغن کار
lanoline
U
روغن پشم
machine oil
U
روغن ماشین
compressor oil
U
روغن کمپرسور
lubricating
U
روغن زدن
lubricates
U
روغن زدن به
lubricate
U
روغن زدن
lubricate
U
روغن زدن به
lubricated
U
روغن زدن
oil retaining ring
U
رینگ روغن
oil seal ring
U
رینگ روغن
oil sludge
U
رسوب روغن
chassis grease
U
روغن گریس
oil squirt
U
اب دزدک روغن
lubricated
U
روغن زدن به
lubricates
U
روغن زدن
olive oil
U
روغن زیتون
palmachristi
U
روغن کرچک
balsam oil
U
روغن مصری
oilman
U
روغن فروش
camphor oil
U
نوعی روغن
oil container
U
فرف روغن
bilge
U
مکیدن اب یا روغن
cade oil
U
روغن عرعر
butterfat
U
روغن شیر
oleaginous
U
شبیه روغن
oil channel
U
مجرای روغن
oil change
U
تعویض روغن
brake fluid
U
روغن ترمز
bone oil
U
روغن استخوانی
cavalito's oil
U
روغن کاوالیتو
cooking oil
روغن آشپزی
transformer oil
U
روغن مبدل
animal oil
U
روغن حیوانی
antiknock
U
روغن موتور
train oil
U
روغن نهنگ
train oil
U
روغن بالن
cold drawn oil
U
روغن کرچک
oleometer
U
روغن سنج
codfish
U
ماهی روغن
coconut oil
U
روغن نارگیل
oil bath
U
حمام روغن
balsam oil
U
روغن بلسان
mineral oil
U
روغن معدنی
varnishing
U
رنگ روغن
grease box
U
روغن دان
oil
U
روغن زدن به
oil pressure
U
فشارسنج روغن
greasing
U
روغن اتومبیل
greasing
U
روغن چربی
grnish
U
رنگ و روغن
varnish
U
رنگ روغن
unction
U
روغن مالی
fusel oil
U
روغن فوزل
varnish
U
روغن جلا
oiling
U
روغن زدن
oil plug
U
پیچ روغن
oil passage
U
عبور روغن
oil of roses
U
روغن سبز
oil mist
U
تیرگی روغن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com