English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roll of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
rolls of honour U صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nominal list U صورت اسامی
nomenelature U صورت اسامی
panel U صورت اسامی اشخاص
panels U صورت اسامی اشخاص
black list U فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
plotter U اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
plotters U اسامی که مختصات را دریافت میکند تا به صورت دیجیتالی رسم کند
rota U صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rotas U صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
strangle U گم شدن درجنگ
belligerent U جنگجو داخل درجنگ
belligerently U جنگجو داخل درجنگ
belligerents U جنگجو داخل درجنگ
with one's back to the w U درتنگناعاجزشده تک مانده درجنگ
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
with one's back to the walking U درتنگنا عاجز شده تک مانده درجنگ
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
five fundamental economic questions U چه کسانی تولیدکنند
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
campaign clasp U نشان فلزی شرکت درجنگ جهانی اول
self deveotion U فداکاری
self devotion U فداکاری
self sacrifice U فداکاری
vicarious saccifice U فداکاری
dedication U فداکاری
self-sacrifice U فداکاری
abnegation U فداکاری
devotedness U فداکاری
dedications U فداکاری
The soldier had been blinded in the war . U چشم های سرباز درجنگ کور شده بودند
privateering U شرکت کشتیهای غیر نظامی درجنگ دریایی piracy
sacrificial U مستلزم فداکاری
the iron interest U کسانی که در اهن کار می کنند
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
the iron interest U کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
the church militant U همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
sacrificed U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifice U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifice U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrificed U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrifices U قربانی برای شفاعت فداکاری
sacrifices U قربانی دادن فداکاری کردن
sacrificing U قربانی برای شفاعت فداکاری
euthanasia U مرگ یا قتل کسانی که دچار مرض سخت و لاعلاجند
evolutionism U روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
descriptive name U شرح اسامی
jim U از اسامی اقایان
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
exclusion principle U اگر بتوان مانع استفاده کالا توسط کسانی که حاضر بپرداخت هزینه
beadroll U فهرست اسامی تسبیح
attributes of god U صفات یا اسامی خدا
muster U لیست اسامی فراخواندن
musters U لیست اسامی فراخواندن
nomenclator U فهرست لغات و اسامی
mustered U لیست اسامی فراخواندن
mustering U لیست اسامی فراخواندن
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
feather bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding U مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
rota U فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
sourcing of suppliers U یافتن اسامی و مشخصات فروشندگان
rotas U فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
the underwritten names U اسامی ای که درزیرنوشته شده است
ragman U سنددارای اسامی و مهر وامضاهای زیاد
toponymy U ذکر اسامی نواحی مکان نامی
stop list U اسامی شرکتهایی که خرید از انهامنع شده
Their names are as follows . U اسامی آنها بقرار زیر است
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
asylums U حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
asylum U حقی است که به موجب ان هردولت میتواند کسانی را که به علل سیاسی به خاک او یاسفارتخانه اش می گریزند راپناه دهد
plotters U اسامی که مختصات داده شده را رسم میکند
plotter U اسامی که مختصات داده شده را رسم میکند
secret ballot U ورقه رای مخفی دارای اسامی چاپی کاندیداها
muster roll U دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
attestation clause U عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
sanitize U حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
blacklists U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisting U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
onomastics U علم اللغات علم اشتقاق اسامی
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
beastby U کرده
puff pastry U پف کرده
unconscious U غش کرده
infusions U دم کرده
off the trail U پی گم کرده
gelid U یخ کرده
infusion U دم کرده
unconsciously U غش کرده
puffy <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
bloat U پف کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
puffed out <adj.> U پف کرده
tumid <adj.> U پف کرده
bouffant U پف کرده
soufflTs U پف کرده
souffles U پف کرده
souffle U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
farcie U دلمه کرده
strained U صاف کرده
fubsy U قوز کرده
deep rooted U ریشه کرده
carpeted U فرش کرده
inveterate U ریشه کرده
grown-ups U رشد کرده
distent U ورم کرده
bendon U نیت کرده
billowy U باد کرده
baggily U بطورباد کرده
grown-up U رشد کرده
enrooted U ریشه کرده
blubbery U ورم کرده
puffy <adj.> U باد کرده
swollen U اماس کرده
full-grown U رشدکامل کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
purified U پاک کرده
iced U خنک کرده
risen U طلوع کرده
educated U تحصیل کرده
began U شروع کرده
begotten U تولید کرده
deep-rooted U ریشه کرده
indrawn U جذب کرده
bunged up U باد کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
chose U انتخاب کرده
whey U شیرچرخ کرده
protuberant U باد کرده
sweated U عرق کرده
gets U کسب کرده
get U کسب کرده
shots U اصابت کرده
blown U ورم کرده
beheld U مشاهده کرده
pulled U خشک کرده
shot U اصابت کرده
knotted U ازدحام کرده
getting U کسب کرده
clarified U صاف کرده
mistaken U اشتباه کرده
farci U دلمه کرده
sawn U اره کرده
fried U سرخ کرده
grown U رشد کرده
rooted U ریشه کرده
hidden U پنهان کرده
fled U فرار کرده
painted U رنگ کرده
farthingale U دامن پف کرده
ventricular U باد کرده
nodular U ورم کرده
let it be done U کرده شود
it is very easily done U کرده میشود
inwrought U از تو کار کرده
intumescent U اماس کرده
intumescent U باد کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
in flower U شکوفه کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
overage U کم رشد کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
warm infusion U چیز دم کرده
airless U گرفته یا دم کرده
tumid U اماس کرده
they have done their work U را کرده اند
restrained U لگام کرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com