Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sidestep traverse
U
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sidesteps
U
صعود پلهای از پهلو
sidestepping
U
صعود پلهای از پهلو
sidestep
U
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
U
صعود پلهای از پهلو
stepped up separation
U
حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
glidingly
U
باسرخوردن
vertical scale
U
عقربه نشان دهنده میزان صعود هواپیما عقربه صعود مقیاس ارتفاع
elevation tracking
U
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
climb mode
U
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
attribute
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
fiddle blocks
U
قرقره پلهای
companionway
U
نرده پلهای
companionways
U
نرده پلهای
deflection potentiometer
U
پتانسیومتر پلهای
decrementation
U
کاهش پلهای
decrement
U
کاستن پلهای
quantize
U
پلهای کردن
stepping switch
U
گزینه پلهای
quantizer
U
پلهای کننده
multiple contact switch
U
کلید پلهای
variable speed drive
U
محرکه پلهای
variable speed transmission
U
گیربکس پلهای
incrementally
U
تغییرات پلهای
step function
U
تابع پلهای
cone pulley drive
U
محرکه صفحه پلهای
cross wall
U
دیوار پلهای عرضی
stepwise elution analysis
U
تجزیه شستشوی پلهای
topside
U
پلهای باز ناو
decrement
U
میزان کاهش کاستن پلهای
step drawdown test
U
ازمایش لغت پلهای در چاه
burn one's bridges behind one
<idiom>
U
پلهای پشت سرش راخراب کردن
head way
U
بجلو
onward
U
بجلو
peer to peer network
U
شبکه همراه به همراه
propels
U
بجلو راندن
propelled
U
بجلو راندن
prefrontal
U
بجلو مغز
propel
U
بجلو راندن
inclining
U
خمیدگی بجلو و پایین
ap koobi seogi
U
راه رفتن بجلو
Keep moving!
U
بجلو برو
[بروید]
!
slide chasse
U
حرکت با یک پا بجلو و فشار
ap joo choom
U
ایستادن اسب سواری بجلو
ap dellyo chagi
U
ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
go long
U
تلاش درپاس طولانی بجلو
rocket propulsion
U
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
antrorse
U
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
scull
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculls
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Move along, please!
[in a crowd]
U
لطفا بجلو حرکت کنید!
[در جمعیتی]
french heel
U
پاشنه کفش زنانه بلند وخمیده بجلو
jump-start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jack knife
U
خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
jump-started
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
tusk tenon
U
زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
scull
U
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
lunges
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
sculled
U
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
lunge
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
skulls
U
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
lunging
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged
U
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
skull
U
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن پاشنه یانوک پا
sculls
U
حرکت بجلو یا عقب باچسباندن و گشودن نوک یاپاشنه پا
quarterback sneak
U
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
balestra
U
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
bulge
U
صعود
escalade
U
صعود
pull up
U
صعود
ascension
U
صعود
ascendance
U
صعود
ascent
U
صعود
ascents
U
صعود
bulged
U
صعود
climbs
U
صعود
bulging
U
صعود
climbed
U
صعود
bulges
U
صعود
climbing
U
صعود
climb
U
صعود
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
shoot the duck
U
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
herringbone step
U
صعود جناقی
clear way
U
محوطه صعود
climbs
U
صعود کردن
soared
U
صعود کردن
ascending
U
صعود کننده
soars
U
صعود کردن
free climbing
U
صعود ازاد
alpinism
U
صعود سبکبار
angle of departure
U
زاویه صعود
consecutive climbing
U
صعود نوبتی
layback
U
صعود دولفری
soar
U
صعود کردن
balance climbing
U
صعود تعادلی
artificial climbing
U
صعود مصنوعی
continuous climbing
U
صعود طبیعی
mountant
U
صعود کننده
back and knee climbing
U
صعود تنورهای
mounts
U
صعود ترفیع
climbed
U
صعود کردن
climb
U
صعود کردن
upping
U
صعود کردن
up
U
صعود کردن
rise
U
صعود طلوع
rise
U
خیز صعود
rises
U
صعود طلوع
rises
U
خیز صعود
mount
U
صعود ترفیع
climbing
U
صعود کردن
upped
U
صعود کردن
rate of climb
U
میزان صعود
vertical speed
U
سرعت صعود
boiling point elevation
U
صعود نقطه جوش
bring up
U
صعود با حمایت از بالا
ups and downs
U
صعود وافول اقبال
aircraft climb corridor
U
دالان صعود هواپیما
climb corridor
U
دالان صعود هواپیما
rising
U
درحال ترقی یا صعود
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
assumption
U
جشن صعود مریم باسمان
vertical speed
U
سرعت صعود عمودی هواپیما
boiling point elevation constant
U
ثابت صعود نقطه جوش
vertical takeoff
U
سرعت صعود اولیه هواپیما
cloud top height
U
ارتفاع صعود قارچ اتمی
hitch and go
U
نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
climbing wax
U
واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
angle of departure
U
زاویه صعود هواپیما از روی باند
hang off
U
مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
decompression stop
U
مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
vertical replenishment
U
تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
blast valve
U
سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
cradles
U
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradled
U
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle
U
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
goofy foot
U
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
telemark
U
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
toss bombing
U
نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
climber
U
پوست یا چرم زیر اسکی تا درهنگام صعود بعقب لیز نخورد
vent valve
U
دریچه روی بالن برای رهاکردن گاز یا هوا و تنظیم صعود
decompression table
U
جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
mazurka
U
پرش از عقب یک اسکیت با نیم چرخش و برگشت بجلو همان اسکیت و سر خوردن روی پای دیگر
cascade connection
U
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
no decompression dive
U
غواصی کوتاه مدت یا در عمق کم که به هنگام صعود نیازبه توقف یا مکث در زیر اب ندارد
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
non concurrent
U
نا همراه
attendants
U
همراه
along
U
همراه
mid
U
همراه با
accompanying
U
همراه
accompanied by
U
همراه
attendant
U
همراه
concomitant
U
همراه
secondary planet
U
همراه
participant
U
همراه
participants
U
همراه
acologte
U
همراه
comrade
U
همراه
comrades
U
همراه
bundled
U
همراه
companies
U
همراه
in company with
U
همراه
on
U
همراه
company
U
همراه
to fight with the enemy
U
همراه = با
mid-
U
همراه با
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
accompanying sound
U
صدای همراه
accompanying fire
U
اتش همراه
accompanying supplies
U
تدارکات همراه
associated sound
U
صدای همراه
to accompany
U
همراه شدن
on one's coat-tails
<idiom>
U
همراه کس دیگر
Accompanied by. Together with .
U
به اتفاق (همراه )
go along
U
همراه رفتن
good luck to you
U
خدا به همراه
indiental music
U
موزیک همراه
unbundled
U
غیر همراه
to keep company with
U
همراه بودن با
to come along
U
همراه امدن
door bundle
U
بار همراه
bon voyage
U
خدا به همراه
come along with me
U
همراه من بیائید
compeer
U
قرین همراه
to go along
U
همراه شدن
sick headache
U
سردرد همراه با
accompanying cargo
U
بار همراه
attends
U
همراه بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com