Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
advantage
U
صرفه
behoof
U
صرفه
beta leonis
U
صرفه
denebola
U
صرفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
economic
U
نزدیک به صرفه مقرون به صرفه
supply economy
U
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
economizer
U
صرفه جو
frugal
U
صرفه جو
parsimonious
U
صرفه جو
thrifty
U
صرفه جو
providential
U
صرفه جو
inadvisable
U
بی صرفه
economical
U
صرفه جو
housewifely
U
صرفه جو
penny wise
U
صرفه جو
thrift
U
صرفه جویی
economical
U
مقرون به صرفه
thrift
U
صرفه جوئی
cost-effective
U
مقرون به صرفه
frugality
U
صرفه جویی
inexpensive
U
معقول صرفه جو
backstop technology
U
تکنولوژی با صرفه
chariness
U
صرفه جوئی
economization
U
صرفه جوئی
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
frugally
U
با صرفه جوئی
costings
U
مقرون به صرفه
economy
U
صرفه جویی
gain
U
صرفه استفاده
frugal
U
با صرفه اندک
economies
U
صرفه جویی
saving
U
صرفه جویی
gained
U
صرفه استفاده
gains
U
صرفه استفاده
It is not economical.
U
مقرون به صرفه نیست.
provident
U
صرفه جو اینده نگر
internal economies
U
صرفه جوئیهای داخلی
spillover benefits
U
صرفه جوئیهای خارجی
spareable
U
قابل صرفه جویی
cut corners
<idiom>
U
صرفه جویی کردن
thriftily
U
از روی صرفه جوئی
To save . To economize.
U
صرفه جوئی کردن
external economies
U
صرفه جوئیهای خارجی
economy factor
U
ضریب صرفه جویی
economizing method
U
روش صرفه جویی
scrounges
U
صرفه جویی کردن
scrounging
U
صرفه جویی کردن
sparing
U
مضایقه کننده صرفه جو
scrounge
U
صرفه جویی کردن
economizing
U
صرفه جوئی کردن
consumption economies
U
صرفه جوئیهای مصرفی
economizes
U
صرفه جویی کردن
economized
U
صرفه جویی کردن
economize
U
صرفه جویی کردن
economises
U
صرفه جویی کردن
save
U
صرفه جویی کردن
parsimony
U
صرفه جویی کم خرجی
saved
U
صرفه جویی کردن
saves
U
صرفه جویی کردن
scrounged
U
صرفه جویی کردن
economies of scale
U
صرفه جوئیهای مقیاس
economised
U
صرفه جویی کردن
economising
U
صرفه جویی کردن
internal diseconomies
U
عدم صرفه جوئیهای داخلی
economizer
U
صرفه جویی کننده انرژی
diseconomies of scale
U
عدم صرفه جوئی به مقیاس
penny wise and pound foolish
U
صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
gas saving
U
صرفه جویی در مصرف بنزین
an economist of time
U
متخصص در صرفه جویی وقت
advantageously
U
با داشتن صرفه یا سود سودمندانه
providence
U
صرفه جویی اینده نگری
feed heater
U
دستگاه صرفه جویی درحرارت
time saver
U
صرفه جویی کننده در وقت
economies of scale
U
صرفه جوئیهای تولید انبوه
austerity package
U
بسته صرفه جویی
[اقتصاد]
[سیاست]
to save up for something
U
برای چیزی صرفه جویی کردن
housewifely
U
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
I'm saving up for a new bike.
U
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
an economist of time
U
کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
laborsaving
U
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
cut corners
<idiom>
U
[زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
economizing
U
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
library
U
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
libraries
U
و در زمان و هزینه صرفه جویی شود. 2-مجموعه توابعی که کامپیوتر نیاز دارد تا به آنها مراجعه کند ولی در حافظه اصلی ذخیره نشده اند
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com