English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5656 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She has a soft voice U صدای نرمی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bass U کسی که صدای بم دارد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
countertenor U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenors U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
gloss U : نرمی
silkiness U نرمی
pulpiness U نرمی
pliability U نرمی
sleekness U نرمی
mildly U به نرمی
softness U نرمی
mildness U نرمی
tractability U نرمی
subtilty U نرمی
suavity U نرمی
waxiness U نرمی
suppleness U نرمی
spooniness U نرمی
smoothly U به نرمی
unction U نرمی
sweetness U نرمی
flexibly U به نرمی
peachiness U نرمی
flabbiness U نرمی
fineness U نرمی
facileness U نرمی
ductility U نرمی
downiness U نرمی
doughiness U نرمی
benignancy U نرمی
smoothness U نرمی
pliantly U به نرمی
placably U به نرمی
limply U به نرمی
softly U به نرمی
leniency U نرمی
flagginess U نرمی
flexility U نرمی
oiliness U نرمی
mushiness U نرمی
milkiness U نرمی
mansuetude U نرمی
lubricous U نرمی
lubricity U نرمی
looseness U نرمی
litheness U نرمی
limpness U نرمی
lenity U نرمی
lenience U نرمی
laxly U به نرمی
fluffiness U نرمی
flimsiness U نرمی
leniently U به نرمی
softening point U نقطه نرمی
amenities U نرمی ملایمت
pash U یورش نرمی
osteomalacia U نرمی استخوان
rickets U نرمی استخوان استخوان نرمی
toughness index U شاخص نرمی
amenity U نرمی ملایمت
mellowness U نرمی رسیدگی
reckets U نرمی استخوان
creep ductility U نرمی خزش
plasticity U خمیری نرمی
reckets U استخوان نرمی
facilely U به نرمی ماهرانه
flows U حرکت به نرمی
flowed U حرکت به نرمی
flow U حرکت به نرمی
plasticity U حالت پلاستیکی نرمی
fineness of lime U نرمی و ریزی اهک
fineness modulus U مدول نرمی و ریزی
fineness modulus U مدول ریزی و نرمی
ricketiness U دچاری به نرمی استخوان لغزندگی
malleability U باخاصیت چکش خواری نرمی
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
holystone U سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
great dane U نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
gibus U کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
textile U زیر دست [احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
fizzed U صدای فش فش
fizz U صدای فش فش
pinging U صدای غژ
burble U صدای قل قل
knoit U صدای در
tramps U صدای پا
fizzes U صدای فش فش
fizzing U صدای فش فش
pings U صدای غژ
hisses U صدای خش خش
hissing U صدای خش خش
tramped U صدای پا
tramp U صدای پا
rale U صدای خس خس
burbled U صدای قل قل
burbles U صدای قل قل
burbling U صدای قل قل
pads U صدای پا
pad U صدای پا
ping U صدای غژ
crepitation U صدای خش خش
pinged U صدای غژ
knocked U صدای تغ تغ
hissed U صدای خش خش
hiss U صدای خش خش
knocks U صدای تغ تغ
step U صدای پا
stepping U صدای پا
there is a knock at the door U صدای در
grave accent صدای بم
whiz U صدای غژ
knock U صدای تغ تغ
sopranos U صدای زیر
fortissimo U صدای بلند
soprano U صدای زیر
buzzing U صدای بلند
reports U صدای شلیک
chuffing U صدای خش خش موتورموشک
POW U صدای انفجار
buzzes U صدای بلند
rasped U صدای سوهان
buzzed U صدای بلند
rasp U صدای سوهان
croaks U صدای کلاغ
buzz U صدای بلند
loudly U با صدای بلند
rasping U صدای سوهان
rasps U صدای سوهان
mewing U صدای گربه
trebling U صدای زیر
quack U صدای اردک
stampede U صدای کوبیدن پا
birdcall U صدای پرنده
grates U صدای تصادم
grated U صدای تصادم
grate U صدای تصادم
birr U صدای چرخیدن
pumps U صدای تلمبه
pumped U صدای تلمبه
pump U صدای تلمبه
chirr U صدای زنجره
report U صدای شلیک
clicks U صدای مختصر
croaking U صدای کلاغ
euphony U صدای دلپذیر
quacks U صدای اردک
blast U صدای انفجار
purl U صدای شرشر
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1tink and grow rich
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com