English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9280 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
morbidity U شیوع مرض حالت مرض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
rampancy U شیوع
prevalence U شیوع
accession U شیوع
spreads U شیوع
break out U شیوع
spread U شیوع
rifeness U شیوع
break out U شیوع یافتن
diffusion effect U اثر شیوع
out break of a disease U شیوع ناخوشی
outbreak U فهور شیوع
outbreaks U فهور شیوع
burst U شیوع قطاری
incidence U شیوع مرض
bursts U شیوع قطاری
prevalence U تفوق درجه شیوع
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
epizootology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology U علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizootiology U علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epiphytology U علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
tempered U حالت
predicament U حالت
posturing U حالت
line condition U حالت خط
estate U حالت
postures U حالت
attitudes U حالت
attitude U حالت
situations U حالت
idiocrasy U حالت
expression U حالت
expressions U حالت
manner U حالت
ill conditioned U بد حالت
phases U حالت
disposition U حالت
situation U حالت
predicaments U حالت
temper U حالت
moods U حالت
queasiness U حالت قی
fettle U حالت
makes U حالت
if U حالت
cases U حالت
self U حالت
make U حالت
phase U حالت
unexpressive U بی حالت
phased U حالت
case U حالت
postured U حالت
posture U حالت
stance U حالت
tempers U حالت
stances U حالت
estates U حالت
mood U حالت
pyreticosis U حالت تب
stated U حالت
status U حالت
stating U حالت
grain U حالت
states U حالت
state U حالت
condition U حالت
temperament U حالت
feverishness U حالت تب
temperaments U حالت
state- U حالت
febricity U حالت تب
glass eyed U بی حالت
polyvalence U حالت چندفرفیتی
physical state U حالت فیزیکی
excited state U حالت برانگیخته
exceptional case U حالت استثنایی
plumbness U حالت عمودی
normality U حالت عادی
equation of state U معادله حالت
individualism U حالت انفرادی
spring U حالت فنری
output state U حالت خروجی
facial expression U حالت چهره
orthogonality U حالت عمودی
creaminess U حالت سرشیری
of a good d. U خوش حالت
counterpoise U حالت تعادل
corresponding state U حالت متنافر
febile U دارای حالت تب
conversational mode U حالت محاورهای
oxidation number U حالت اکسایش
oxidation state U حالت اکسایش
faintly U در حالت ضعف
perpendicularity U حالت عمودی
springs U حالت فنری
vein U حالت تمایل
expressive eyes U چشمان با حالت
veins U حالت تمایل
nervousness U حالت عصبانی
pastiness U حالت خمیری
paramnesia U حالت فراموشی
periodicity U حالت تناوبی
doughiness U حالت خمیری
downiness U حالت کرکی
resiliency U حالت ارتجاعی
repellency U حالت دفع
refractivity U حالت انکسار
deplorble condltion U حالت زار
reclining position U حالت غنوده
real mode U حالت واقعی
drinking bout U حالت مستی
saccharinity U حالت قندی
sea state U حالت دریا
solid state U حالت جامد
sol state U حالت سولی
soild state U حالت جامد
trim U وضع حالت
trimmest U وضع حالت
trims U وضع حالت
small ball U پرتاب بی حالت
skin the cat U حالت گربهای
sentimentalism U حالت احساساتی
seismicity U حالت ارتعاش
deliverable state U در حالت تحویل
drive state U حالت سائقی
pyreticosis U حالت حمائی
pulverulence U حالت خاکی
protected mode U حالت محفوظ
erectness U حالت عمودی
prone position U حالت درازکش
aglow U در حالت هیجان
problem state U حالت مسئلهای
privileged mode U حالت ممتاز
state of emergency U حالت اضطرار
equilibrium state U حالت تعادل
deadness U حالت مرده
drowsihead U حالت نیمخواب
eburnation U حالت عاجی
eigenstate U حالت انرژی
energy state U حالت انرژی
rapturously U با حالت بیخودی
ragingly U با حالت خشم
queasiness U حالت تهوع
queasily U با حالت تهوع
quantum state U ویژه حالت
accidentalness U حالت اتفاقی
polyvalency U حالت چندفرفیتی
limit state U حالت حدی
circumstantiality U حالت وکیفیت
initial state U حالت اغازی
incipincy U حالت نخستین
answer mode U حالت جواب
goutiness U حالت نقرسی
answer mode U حالت پاسخ
circuit opening U حالت مدارباز
antisepsis U حالت ضد عفونی
childishness U حالت بچگی
incipience U حالت نخستین
input mode U حالت ورودی
insert mode U حالت درج
lethargically U با حالت سبات
kashruth U حالت جواز
adrenergic reponse state U حالت پر ادرنالینی
kashrut U حالت جواز
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com