Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
potential gross national product
U
تولید ناخالص ملی بالقوه
real gross national product
U
تولید ناخالص ملی واقعی
GNP
U
تولید ناخالص ملی
gross national product
U
تولید ناخالص ملی
gross primary product
U
تولید ناخالص نخستین
gross product per capita
U
تولید ناخالص سرانه
gross domestic product
U
تولید ناخالص داخلی
g.n.p
U
تولید ناخالص ملی
g.d.p deflator
U
تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
gross revenue
U
درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
potential output
U
تولید بالقوه
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
production gap
U
شکاف تولید
schizogenesis
U
تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
schizogony
U
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
employment gap
U
مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
grossing
U
ناخالص
gross
U
ناخالص
grossed
U
ناخالص
grosser
U
ناخالص
impure
U
ناخالص
grosses
U
ناخالص
grossest
U
ناخالص
adulterant
U
ناخالص
raw
U
ناخالص
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
cross weight
U
وزن ناخالص
dead loss
U
زیان ناخالص
grossest
U
عمده ناخالص
doping
U
ناخالص سازی
cross thrust
U
تراست ناخالص
grossing
U
عمده ناخالص
gross income
U
درامد ناخالص
gross amount
U
مبلغ ناخالص
gross profit
U
سود ناخالص
gross value
U
ارزش ناخالص
gross
U
عمده ناخالص
operating profit
U
سود ناخالص
gross weight
U
وزن ناخالص
gross tonnage
U
فرفیت ناخالص به تن
grossed
U
عمده ناخالص
gross yield
U
بازده ناخالص
grosser
U
عمده ناخالص
gross yield
U
محصول ناخالص
gross earnings
U
عواید ناخالص
grosses
U
عمده ناخالص
margin
U
سود ناخالص
gross expenditure
U
هزینه ناخالص
margins
U
سود ناخالص
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
gross rate of return
U
نرخ بازده ناخالص
unladen weight
U
وزن ناخالص خودرو
gross investment
U
سرمایه گذاری ناخالص
gross national quality
U
کیفیت ناخالص ملی
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
gross national product
U
محصول ناخالص ملی
gross national expenditure
U
هزینه ناخالص ملی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
nominal gross national product
U
محصول ناخالص ملی اسمی
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
quantity theory of money
U
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
okuns law
U
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
tare
U
تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
polluting
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollute
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollutes
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluted
U
ملوث کردن الودن ناخالص کردن
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
tolerances
U
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance
U
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
production
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
generations
U
تولید
generation
U
تولید
assembly line
U
خط تولید
genesis
U
تولید
manufactured
U
تولید
assembly
U
تولید
outputs
U
تولید
articulation
U
تولید
products
U
تولید
product
U
تولید
productions
U
تولید
manufacture
U
تولید
output
U
تولید
manufactures
U
تولید
fabrication
U
تولید
production lines
U
خط تولید
total output
U
تولید کل
aggregate output
U
تولید کل
production line
U
خط تولید
low productivity
U
تولید کم
production technique
U
فن تولید
production rule
U
تولید
progeniture
U
تولید
turn out
U
تولید
total product
U
تولید کل
procreated
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
production facility
U
سهولت تولید
production frontier
U
مرز تولید
production function
U
تابع تولید
begets
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
production time
U
زمان تولید
produced
U
تولید کردن
produces
U
تولید کردن
jamming
U
تولید پارازیت
begetting
U
تولید کردن
production engineer
U
مهندس تولید
beep
U
تولید صدا
production capacity
U
فرفیت تولید
production account
U
حساب تولید
sparking
U
تولید جرقه
production routine
U
روال تولید
production programme
U
برنامه تولید
production program
U
برنامه تولید
production process
U
جریان تولید
production process
U
فرایند تولید
production coefficient
U
ضریب تولید
production control
U
کنترل تولید
production cost
U
هزینه تولید
beeped
U
تولید صدا
beeping
U
تولید صدا
beeps
U
تولید صدا
raise
U
تولید کردن
raises
U
تولید کردن
production efficiency
U
کارائی در تولید
production efficiency
U
کارائی تولید
productivity
U
قابلیت تولید
begotten
U
تولید کرده
generations
U
تولید نیرو
put out
<idiom>
U
تولید کردن
generations
U
تولید کردن
volume of production
U
حجم تولید
underproduction
U
تولید ناکافی
turn out
U
تولید کردن
the procreative instinct
U
غریزه تولید
generation
U
تولید کردن
procreation
U
تولید مثل
generation
U
تولید نیرو
productive
U
تولید کننده
system generation
U
تولید سیستم
surplus production
U
فزونی تولید
surplus production
U
مازاد تولید
rate of output
U
نرخ تولید
productions
U
تولید کردن
inbreed
U
تولید کردن
productions
U
تولید محصول
pyogenesis
U
تولید چرک
progenitive
U
تولید کننده
productions
U
تولید دستهای
productive capacity
U
فرفیت تولید
produce
U
تولید کردن
rate of output
U
میزان تولید
relations of production
U
رابطه تولید
reporduce
U
تولید مجدد
surplus production
U
تولید اضافی
suppuration
U
تولید جراحت
production
U
تولید کردن
scale of production
U
مقیاس تولید
production
U
تولید محصول
reproductivity
U
استعداد تولید
report generation
U
تولید گزارش
production
U
تولید دستهای
aggregate production function
U
تابع تولید کل
chymification
U
تولید کیموس
metagenesis
U
تناوب تولید
mechanical production
U
تولید ماشینی
cost of production
U
هزینه تولید
means of production
U
وسایل تولید
means of production
U
ابزار تولید
mass production
U
تولید انبوه
elasticity of production
U
کشش تولید
mode of production
U
شیوه تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com