English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
revolter U شورش کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
insurrectional U شورش شورش کننده
Other Matches
rebel U شورش
insurrections U شورش
rage U شورش
raged U شورش
rages U شورش
insurrection U شورش
rebellion U شورش
rebelled U شورش
rebelling U شورش
rebels U شورش
uprising U شورش
rebellions U شورش
uprisings U شورش
revolts U شورش
insurgency U شورش
rioted U شورش
riots U شورش
rioting U شورش
revolution U شورش
revolutions U شورش
riot U شورش
revolt U شورش
muitiny U شورش
muting U شورش
counter insurgency U ضد شورش
turbalence U شورش
mutiny U شورش
mutation U شورش
mutations U شورش
uproar U شورش
mutinies U شورش
rebelion U شورش مسلحانه
revolt U طغیان شورش
ragingly U شورش کنان
revolt U شورش کردن
revolutionist U شورش طلب
riots U شورش کردن
rioting U شورش کردن
rioted U شورش کردن
insurgent U متمرد شورش گر
insurgence U قیام شورش
insurgency U قیام شورش
riot U شورش کردن
revolution U دوران شورش
revolutions U دوران شورش
insurrectional U مربوط به شورش
malcontents U اماده شورش
revolts U طغیان شورش
insurgents U متمرد شورش گر
sedition U شورش اغتشاش
rebellions U شورش تمرد
insurrection U شورش فتنه
rebellion U شورش تمرد
insurrections U شورش فتنه
revolutionaries U شورش طلب
revolutionary U شورش طلب
armed rebellion U شورش مسلحانه
revolts U شورش کردن
malcontent U اماده شورش
mutiny U یاغیگری شورش کردن
plague on it U مرده شورش ببرد
blast it U مرده شورش را ببرد
mutinies U یاغیگری شورش کردن
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
revolts U شورش کردن طغیان
insurrectionist U شورش ویاغی گری
to incite somebody to rebellion U کسی را به شورش برانگیختن
muting U شورش در روی ناو
insurgency U شورش یاغی گری
to brew rebellion U توط ئه شورش کردن
revolt U شورش کردن طغیان
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself . U از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
mutiny U شورش کردن یاغی شدن
mutinies U شورش کردن یاغی شدن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
titanism U عظیم الجثگی شورش گرایی
He was exciting a riot. U مردم را به شورش تحریک می کرد
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
riot control U کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
srcc U commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
revolt U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
to fly off U شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
revolts U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
rebelling U شورش کردن طغیان کردن
rebel U شورش کردن طغیان کردن
rebels U شورش کردن طغیان کردن
rebelled U شورش کردن طغیان کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com