English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
insurrectional U شورش شورش کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
revolter U شورش کننده
Other Matches
rebel U شورش
insurrections U شورش
rage U شورش
raged U شورش
rages U شورش
insurrection U شورش
rebellion U شورش
rebelled U شورش
rebelling U شورش
rebels U شورش
uprising U شورش
rebellions U شورش
uprisings U شورش
revolts U شورش
insurgency U شورش
rioted U شورش
riots U شورش
rioting U شورش
revolution U شورش
revolutions U شورش
riot U شورش
revolt U شورش
muitiny U شورش
muting U شورش
counter insurgency U ضد شورش
turbalence U شورش
mutiny U شورش
mutation U شورش
mutations U شورش
uproar U شورش
mutinies U شورش
rebelion U شورش مسلحانه
revolt U طغیان شورش
ragingly U شورش کنان
revolt U شورش کردن
revolutionist U شورش طلب
riots U شورش کردن
rioting U شورش کردن
rioted U شورش کردن
insurgent U متمرد شورش گر
insurgence U قیام شورش
insurgency U قیام شورش
riot U شورش کردن
revolution U دوران شورش
revolutions U دوران شورش
insurrectional U مربوط به شورش
malcontents U اماده شورش
revolts U طغیان شورش
insurgents U متمرد شورش گر
sedition U شورش اغتشاش
rebellions U شورش تمرد
insurrection U شورش فتنه
rebellion U شورش تمرد
insurrections U شورش فتنه
revolutionaries U شورش طلب
revolutionary U شورش طلب
armed rebellion U شورش مسلحانه
revolts U شورش کردن
malcontent U اماده شورش
mutiny U یاغیگری شورش کردن
plague on it U مرده شورش ببرد
blast it U مرده شورش را ببرد
mutinies U یاغیگری شورش کردن
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
revolts U شورش کردن طغیان
insurrectionist U شورش ویاغی گری
to incite somebody to rebellion U کسی را به شورش برانگیختن
muting U شورش در روی ناو
insurgency U شورش یاغی گری
to brew rebellion U توط ئه شورش کردن
revolt U شورش کردن طغیان
To go too far . To exceed the limit . To overexend oneself . U از حد گذراندن ( شورش را در آوردن )
mutiny U شورش کردن یاغی شدن
mutinies U شورش کردن یاغی شدن
revolutionises U در کشور ایجاد شورش کردن
titanism U عظیم الجثگی شورش گرایی
He was exciting a riot. U مردم را به شورش تحریک می کرد
revolutionized U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionised U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizes U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing U در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize U در کشور ایجاد شورش کردن
riot control U کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
jacquerie U شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
srcc U commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
revolts U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
to fly off U شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
revolt U شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too. U او [زن] موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او [زن] درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
rebelling U شورش کردن طغیان کردن
rebelled U شورش کردن طغیان کردن
rebels U شورش کردن طغیان کردن
rebel U شورش کردن طغیان کردن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers U تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com